به عمل کار برآید
این داستانی است در مورد چهار شخصیت: همه، بعضی، هرکس، هیچ کس. شغل مهمی وجود داشت که (همه) می توانستند آن را انجام دهند. (همه) مطمئن بودند که (بعضی) آن کار را انجام خواهند داد. (هرکس) از عهده آن بر می آمد، اما (هیچ کس) آن را انجام نداد. (بعضی) از این موضوع ناراحت شدند زیرا این شغلی بود که (هرکس) می توانست آن را برگزیند. (همه) فکر می کردند که (هرکس) می تواند آن را انجام دهد، اما (هیچ کس) درک نکرد که ممکن است (همه) از زیر بار آن شانه خالی کنند.
خلاصه داستان اینگونه تمام شد که (همه) (بعضی) را ملامت می کردند، در حالیکه در واقع (هیچ کس) از (هرکس) نخواست آن را بر عهده بگیرد.
فصلنامه نجد شماره13زمستان93
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط معرفت در 1394/01/27 ساعت 09:41:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید