السلام عیک یا بقیة الله
- سلام
- سلام. چه سلامی؟چه علیکی؟ خواهش می کنم برو و دیگر گرد خانه من نچرخ. دوستانم تو را می بینند برای من بد است.
- برای تو بد است؟ فدایت شوم چرا؟ کجا بروم؟ تمام کار و بارم را رها کرده ام و امده ام تا ساعاتی را کنار تو باشم. می خواهی مرا نپذیری؟ من را دیوانه خود کرده ای حال مرا به خانه ات راه نمی دهی؟ من عاشقت هستم. دارم از دوری تو می میرم آخر گناه من چیست؟
- تو؟ تو عاشق من هستی؟ می شود دیگر از این حرف ها نزنی؟ عاشق من هستی آنگاه به صورت فرزند دوستم که مزدش را از تو طلب می کرد و پدرش را هم تازه از دست داده سیلی زدی؟
تو عاشق من هستی آن گاه وقتی یکی از دوستانم به درب
مغازه قصابی ات مراجعه کرد و تقاضای مقدار کمی گوشت نمود با تمسخر به او گفتی با این پول ها که به کسی گوشت نمی دهند و با پولش مقداری چربی و دنبه گوسفند تحویلش دادی و او را ناامید روانه خانه اش کردی؟ تو عاشق من هستی آنگاه نماز صبحت قضا میشود؟ برو. خواهش می کنم برو، نگذار دشمنان بگویند مهدی عجب دوستانی دارد1!!!
کتاب آن سوی خط، نسرین سادات اسدی
فصلنامه نجد شماره بیست وچهارم پاییز 97
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط معرفت در 1397/10/12 ساعت 07:24:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1397/10/12 @ 08:11:09 ق.ظ
عابدی [عضو]
اللهم عجل لولیک الفرج
خدایا مارو جز یاران مهدی قرار بده
وبلاگ ما تشریف بیاورید نظرات خودتون رو بگید خوشحال میشیم
http://ivan.kowsarblog.ir/