مدینه مبهوت فاجعه است!

نرجس زارع

فاطمیه که از راه می رسد تمام غربت عالَم را با خود می آورد .
فاطمیه که فرا می رسد غم های دنیا به قلب علی (ع) هجوم می آورد .
فاطمیه که می آید بوی در نیم سوخته از پشت صفحات غبار گرفته تاریخ به مشام می رسد ، هنوز آتش نفاق چونان شلاق بی رحمی صورتها را نیلی می کند وهنوز از سینه ای مجروح خون تازه می جوشد .
فاطمیه که می آید مدینه دوباره مبهوت می شود از گستاخی این قوم . . . . .
چگونه خانه ای که مهبط فرشتگان است ومعدن رحمت ، قبله دلسوختگان است وبهشت افلاکیان ، محل رفت وآمد شیاطین می شود؟
مدینه ! چگونه بر پای ایستادی وقتی ارکان البلاد وابواب الایمان شکست !
چگونه شرم نکردی آنگاه که طناب اسیری بر گردن امیری انداختند که جبرائیل درشأنش «لافتی الّا علی » سرداد !
چگونه توانستی اذان بلال را بر مناره بشنوی ودختری را که تاب شنیدن نام پدر را ندارد ببینی ودم برنیاوری !

فصلنامه ‌نجد ، شماره یازدهم، بهار93

مدتهاست جوانمردی وآزادگی در تو نایاب شده آنقدر که استغاثه های «المکسوره ضلعها » و«المقتوله ولد ها »آزارشان می دهد. آنقدر که درخت تنهای« المغصوبه حقها » را از ریشه کندند و بیت الاحزانش را فرو ریختند.
ننگ بر اهلت که خلافت را از بلندای «موضع الرساله» و «مختلف الملائکه » واز « قاده الهداه » و «ساده الولاه » به زیر کشاندند ، به آنچه خدا برای آنها برگزیده بود پشت کردند و تا ابد درهای برکت آسمان وزمین را بر عالمیان بستند !
ننگ برآنان و بر تزلزل روح وکوتاهی فکرشان . ننگ بر بی استقامتی نیزه وکند شدن شمشیر هایشان.آری ؛در ودیوار خانه علی (ع)شاهدند ، شاهد خاموشی یک ستاره از زمین وپروازش به سوی آسمان با بالی شکسته .امّا هنوز گرسنگان زمینی مشتاقند که در بکوبند واز نور افطار فقیرانه خانه علی قدری دلهایشان را صفا دهند وباز نازل شود :
«ویطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً ویتیماً واسیراً»
اما افسوس که پنهان از چشمهای بخیل روزگار تابوتی در میان اشک و آه روانه بهشت شد تا نزد سدره المنتهی آرام گیرد وحسرت دیدار مزارش تا قیامت دلهای گنهکار را به آتش کشد . ناموس حق دور از چشم های نامحرم زمینیان ، آسمانی گشت واین بی نشانی اعتراضی جاودانه شد بر روی سیاه تاریخ .
آه از فتنه ای که از سقیفه برخاست ویکسرتا عاشورا تاخت !
آه از اول شهید ولایت که مظلومانه در نفاق ها وشقاوتها جان سپرد تا پلیدانی که قلوب خود را از کینه علی (ع) پر کرده بودندجرأت یابند شش ماهه ای را در کربلا به جرم عطش ذبح کنند.
آه از غربت بی انتهای علی (ع) که داغ دل مولا ، خود حدیث سوزان دیگری است .
آه از سکوتی که سخت ترین رسالت اوست ، سخت تر از کندن در خیبر .
او که یک ضربه بازویش بالاتر از عبادت ثقلین است باید ساکت باشد همچون خار در چشم واستخوان در گلو.
اکنون وقت تحمل قهرمانی است که سالها برای مکتبش مبارزه کرد . اکنون وقت سکوت غیرت الله است .
دردی در سینه دارد اما گوشی نیست . . . دلی نیست .نیمه شبهای خاموش مدینه را ترک می کند وسر در حلقوم چاه . . .. می نالد .
عظمت او وشخصیت او در قالب فکر های کوتاه ، در برابر نگاههای پست ودرروحهای آلوده وتنگ قرار نمی گیرد و اینست رنج یک روح بزرگ که در دنیایی که به خاطر او خلق شده بیگانه است.

علی (ع)پیوندی با مدینه ندارد! آنچه این مرد تنها را در این شهر نگه می دارد «ارسله بالهدی ودین الحق »است .
شب هنگام که به خود بر می گردد می بیند تنهاست به طرف نخلستان می رود و می¬گرید . گریه علی (ع) معماست گویا ادامه اشکهای زهراست .
آری ید الله منتظر دستی فاطمی است . دستانی مدافع ولایت که در تند باد های مصلحت اندیشی وهجوم تبلیغات دزدان عقیده با ولیّ خود بیعت کند هرچند زنی باشد میان نامحرمان نامرد !

فصلنامه ‌نجد ، شماره یازدهم، بهار 93

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.