فانوس راه

        شهید

حسن باقری

سال آخر دبیرستان که بود یک شب با غریبه ای آمد خانه، شام به او داد و حسابی ازش پذیرایی کرد می گفت: از شهرستان آمده فردا صبح کار اداری اش را انجام می ده و می ره. پسرم دلش نیامده بود بنده خدا گوشه خیابان بخوابه به بزرگی دلش غبطه خوردم.

«کتاب یادگاران ، خاطرات شهید حسن باقری»

فصلنامه نجد شماره18پاییز95

سفیر مرگ

اولین موهای سفید که در سر و صورت ظاهر می شود لرزه بر اندام انسانها می اندازد که: داری پیر می شوی!!! آن وقت شروع می کند به مراقبت، تهجد، اما مدتی که گذشت موها زیاد و زیاد و زیادتر می شوند تا آنجا که دیگر موی سیاهی باقی نمی ماند، اما این انسان فراموش می کند که هر کدام از این موها یک سفیر است یک هشدار است که یعنی بیشتر مواظب رفتار و اعمال و نیاتت باش مرگت نزدیک شده.

فصلنامه نجدشماره18پاییز95

فانوس راه

شهیدمهدی زین الدین

از همه زودتر می آمد جلسه تا بقیه برسند دو رکعت نماز می خواند یکبار بعد از جلسه از او پرسیدم: نماز قضا می خوانی؟ گفت: نه! نماز می خوانم که جلسه به جایی برسه همینطور حرف روی حرف تلنبار نشه.

«کتاب آقا مهدی، ص109»

فصلنامه نجد شماره 18 پاییز95

خدا همیشه آنلاینه!

کافیه دلت را به روز رسانی کنی.

اون موقع می بینی که در تک تک لحظات کنارت بوده و هست و خواهد بود.

اگر دیدی خط ها شلوغه و حس می کنی جوابی نمیاد از پسورد «یا حسین» استفاده کن.

خدا به این پسورد حساسه و به سرعت نور جواب می ده.

گاهی هم که حس می کنی ارتباط قطع شده، مشکل از مخاطب نیست، دلت ویروس گرفته!

فصلنامه نجد شماره18پاییز95

ما مامور به ادای تکلیف هستیم

یک روز از عملیات بدر می گذشت و ما هنوز نتوانسته بودیم به هدف نهایی از پیش تعیین شده عملیات برسیم و دشمن هم فشار زیادی را وارد آورده و بعضی مناطق آزاد شده را متصرف شده بود در چهره تک تک فرماندهان و رزمندگان اسلام گرد غم و ناامیدی و اندوه دیده می شد. از سوی فرماندهی قرارگاه مرکزی، همه یگان ها آماده بودند تا به محض فرا رشسیدن شب بر دشمن که تازه به مناطق از دست داده راه یافته بود، حمله کنند ناگهان جو سکوت و غمباری که بر همه جا حاکم بود با رسیدن چند سطر پیام امام شکست و به جوّی مملو از امید، اطمینان و آرامش تبدیل شد.

امام طی پیامی به فرماندهان ارتش و سپاه فرموده بودند: به فرماندهان سپاه و ارتش بگویید چون گزارش دادند بعضی ها ناراحت هستند می خواستم بگوییم هیچ جای نگرانی نیست البته من برای شهدا و شما دعا می کنم ولی همه ما باید بدانیم که تابع اراده خداوند هستیم ما از ائمه که بالاتر نیستیم آنها هم در ظاهر بعضی وقتها موفق نبودند… ما که نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم

عمده مشیت خداوند است که هر چه  او بخواهد همان خوب است و چون عسل شیرین و باید با آغوش باز پذیرای آنچه او می خواهد باشیم و از هیچ نگران نباشید، محکم باشید*…

* برداشتهایی از سیره امام خمینی، ج4، ص19-20

فصلنامه نجد شماره18پاییز95