مردها بخوانند...

چند روز پیش در یکی از آن لحظه های کوتاه که آدم با واقعیت های عمیق روبه رو می شود، راز افزایش طلاق را کشف کردم. حداقل یکی از رازهای آن را در جامعه امروز ایران و باید بگویم واقعیت دردناکی است. آقایان جوان یا میان سالی که دارید این را می خوانید متأسفانه باید عرض کنم که یکی از مهمترین دلایل بحران خانواده در ایران امروز، ما مردها هستیم. ما مردها هزاران سال است که بچه ایم و نمی خواهیم بزرگ شویم. حتی در زمانی که در جنگل ها و کوه ها به کار خطیر شکار حیوانات مشغول بودیم، شرط می بندم که باز هم بچه بودیم. حیوان را شکار می کردیم و می آوردیم و با تظاهری افتخار آمیز آن را پرت می کردیم جلوی زن های توی غار و لبخندی که یعنی ببین من چه موجود خارق العاده ای هستم، حالا نوبت توست که بروی و قدردانی ات را از من نشان دهی. بعدهم لابد پیژامه و عرق گیر و لم دادن و گرفتن کنترل تلویزیون و بالا و پایین زدن.

ما مردها بچه به دنیا می آییم و بچه می میریم. زن هایی را هم که در زندگی مان هستند فقط به عنوان مادر می خواهیم؛ کسانی که ما را به عنوان بچه، تر و خشک کنند، شکممان را سیر کنند، اتاق و خانه مان را تمیز و مرتب و تزیین کنند،لباس هایمان را انتخاب کنند و بخرند و مرتب برایمان بشویند، برایمان وقت دکتر بگیرند، مهمان شدن یا مهمان کردن را هماهنگ و روابط با فامیل را تنظیم کنند، بچه ها را تربیت و بزرگ کنند و… ما هم در عین حال که امپراطور ماشین و موبایل و تلویزیون هایمان هستیم، احساس کنیم چقدر مهمیم! ولی همه مان میدانیم که ظرف دو هفته بدون همسر یا بدون مادرمان چقدر شبیه یک پسرک خردسال درمانده و بدبخت می شویم.

مسأله این است که ما مردها مهارتهای اولیه زندگی کردن را یاد نمی گیریم. جامعه که البته پدر و مادرهایمان مهمترین بخش آن هستند به ما یاد نمی دهند چطور مثل یک آدم بالغ بتوانیم بدون مادر زندگی کنیم. حتی از این بدتر، جوری ما را تربیت می کنند که حتی بچگی و ناتوانی فوق العاده مان را نمی بینیم و کاملاً عادی فرض می کنیم.

حتی مادرهایمان هم که ما را می سازند، این را عادی می بینند که ما بزرگ و مستقل و ماهر به زندگی نشویم.

البته این مشکل تنها مختص ایران نیست اما در جامعه ای که پسرانش را بیش از حد وابسته به مادران بار می آورند و فرصت مستقل و بزرگ شدن به آنها نمی دهند همین مسأله وجود دارد. تا همین دو دهه پیش، زن های ما که با آنها ازدواج می کردیم هم قبول داشتند که بچه ایم و تلاشی هم برای بزرگ شدن ما نمی کردند ولی به دلایل مختلف، از جمله بالا رفتن تحصیلات زنان پس از انقلاب ماجرا عوض شده است. زن ها و دخترهای نسل جدید دیگر نمی خواهند برای شوهرهایشان مادری کنند، مثل تمام زن های پیش از خودشان به سرعت در همان بچگی بزرگ شده اند و یاد گرفته اند که چطور زندگی کنند، اما دیگر حاضر نیستند خودشان رشد نکنند تا پسر بچه کوچکشان از گرسنگی و افسردگی و بیماری نمیرد.

زن های جوان ایرانی می خواهند با مردهایی زندگی کنند که مهارت های اولیه زندگی را بی منت بلدند و خودشان بار خود را به دوش می کشند. مردهایی که دوست و شریک زندگی آنان اند، نه وبال گردن و وزنه ای به پایشان؛ مردهایی که زن هایشان را دوست دارند ولی برای بقا به آنان نیازی ندارند.

اگر می بینیم بسیاری از دخترهای جوان عاشق می شوند و ازدواج می کنند و بعد از مدتی کوتاه پشیمان می شوند یا ترجیح می دهند اصلاً ازدواج نکنند دلیلش را باید در مردان جستجو کنیم و جامعه؛ یعنی خانواده و رسانه و مدرسه، اگر می خواهد پایه خانواده از این سست تر نشود باید فکری برای بزرگ شدن مردها بکند.

برگرفته ازماهنامه خانه خوبان

» فصلنامه نجد شماره18 پاییز95

  • 5 stars
    نظر از: سیــده الهام عزتی
    1395/10/18 @ 10:07:54 ب.ظ

    سیــده الهام عزتی [عضو] 

    #صل-الله-علیک-یا-اباعبدالله
    آواره ی او باش به بازار مصیبت ؛
    چون مشتری هر دل پر آه حسین است… .

    موفق باشید♥
    به وبلاگ ماهم سر بزنید.
    http://seyyedehelham.kowsarblog.ir/

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.