موضوعات: "فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96" یا "السلام علیک یا بقیة ا..." یا "کلام رهبری" یا "فصل بلوغ" یا "رمز وراز موفقیت یک رهبر" یا "فانوس راه" یا "نکات ناب از آیت الله بهجت" یا "آن روز ها ...این روزها" یا "روانشناسی" یا "بزشکی" یا "زمزم احکام" یا "گفته ها ونکته ها" یا "داستان" یا "کاملترین دین" یا "خواص چغندر(لبو)" یا "آشبزی" یا "گزارش" یا "شعر" یا "کودکانه"

بنج خصلتی که اگر نباشد....

امام صادق(ع) فرمودند: پنج خصلت هست که هر کدام از آنها که نباشد انسان ناقص، عقلش زائل و قلب او مشغول خواهد بود.

اول سلامتی بدن ، دوم امنیت، سوم وسعت رزق ، چهارم مونس موافق (همسر، فرزند و هم نشین صالح و نیک) پنجمین

خصلت که جامع همه این صفات است. سهل گیری، بی تکلف بودن و ساده زیستی و ترک تشریفات و چشم و هم چشمی

است.

          بحار الانوار، ج71، ص 176 به نقل از کتاب سال تبلیغ

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

استاد خرد

                                  استاد خرد

بر در مدرسه علم گذر باید کرد            پیش استاد خرد کسب هنر باید کرد


جان فرسوده به تحصیل معارف دریاب    ورنه در ساغر دل خون جگر باید کرد


در پی معرفت و علم و صنایع بشتاب      حل هر نکته به تأیید نظر باید کرد


مرد عامی به حقوق بشری پی نبرد      خویش را با خبر از نفع و ضرر باید کرد


هرکه در حفظ وطن کوشش مردانه نکرد    آبش از سر رود و خاک به سر باید کرد


هرکه از دولت وصل تو جدا ماند شبی     آه و فریاد و فغان تا به سحر باید کرد


روی جانانه اگر جلوه کند زیر نقاب    خنده بر مشتری و شمس و قمر باید کرد


ای که انگشت فرازی به سر زلف نگار       ز آه زاهد به شب تار حذر باید کرد*


* منتخب اشعار حکیم زاهد ابوالمعارف (شهرضایی)

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

کودکانه

با توجه به شروع فصل امتحانات چند سوال و جواب در این رابطه که در فلش کارت های مرکز مدیریت مشاوره و راهنمایی موسسه امام خمینی(ره) آمده را با هم مرور می کنیم:

1- درس خواندن چگونه باشد تا به موفقیت در امتحان برسد؟

مراحل زیر به کودک کمک می کند تا درصد موفقیتش در امتحان بالا برود. پیش خوانی مطالب درس- قبل از مطالعه سوال هایی مرتبط با مطلب طرح کند- مطالعه درس به گونه ای که پاسخ سوالاتش را در متن درس بیابد- ربط دادن مطالب جدید با مطالب قبل بوسیله فکر کردن- مطالبی را که می خواند با عباراتی خودمانی برای خود توضیح دهد- مطالب حفظ کرده را ابتدا با صدای بلند و بعد به صورت ذهنی از حفظ بگوید یا بنویسید- چند ساعت قبل از امتحان همه درس را با سرعت مرور کند.

2- اگر فهمیدیم کودکی تقلب کرده چه کنیم؟

از او نپرسید تقلب کردی یا نه؟ بلکه خونسرد و محکم به او بگویید این راه خوبی برای رسیدن به نتیجه نیست. در اولین تقلب محترمانه ولی با بزرگنمایی مسأله را پراهمیت جلوه دهید، دادن نمره مردودی یا مجبور کردن به اضافه تکلیف مناسب است. در تقلب چند باره افزودن بر مرحله قبل، بخواهید از جمع یا کسی که از او تقلب کرده معذرت خواهی کند- بدون دشمنی، سرزنش و زخم زبان بررسی کنید چرا این راه را رفته است و به دنبال درمان ریشه ها بروید- تحقیر کودک در کلاس به دلیل نمره پایین انگیزه تقلب را بالا می برد.

3- با کودکی که موقع امتحان دچار اضطراب امتحان می شود چه کنیم؟

درس ها را برایش به بخش های کوچکتر تقسیم کنید و هر روز قسمتی را به کودک برای مطالعه بدهید. به کودک بگویید اندکی از نگرانی و اضطراب عادی است و سعی کنید افکار منفی او قبل از امتحان را به وسیله نفس عمیق کشیدن و بیان افکار مثبت برطرف کنید.

روزهای قبل در همان ساعت امتحان از او امتحان آزمایشی بگیرید.

-  به نمره کم کودک واکنش منفی افراطی نشان ندهید و در فضایی دوستانه دلیل ناکامی اش را بررسی کنید. اگر کودک با نهایت تلاشش، باز هم نمره کم گرفت او را تشویق کنید.

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

 

سندرم های متابولیک-گزارش

   در روز یکشنبه 17/2/96 جلسه ای با حضور دکتر محمدجعفر طالب پور (پزشک عمومی و متخصص طب سنتی) در معصومیه برگزار شد، در این جلسه آقای دکتر درباره سندرم متابولیک مطالبی بیان داشتند. بر اساس گفته ایشان سندرم به مجموعه ای از بیماریها گفته می شود که علائم متنوع و علت های متعدد دارد که دقیق نمی توانیم بگوییم چه نوع بیماری است و کسانی دچار سندرم متابولیک می شوند که سه معیار از این چهار معیار را با هم داشته باشند:

1- داشتن چاقی یا اضافه وزن

2- داشتن چربی خون بالا

3- داشتن دیابت یا همان مقاومت به انسولین

4- داشتن فشار خون بالا

ایشان در مورد چاقی افزود کسانیکه BMI (نمایه توده بدنی) شان بین 20 تا 25 باشد اضافه وزن دارند و کسانی که BMI 25 به بالا داشته باشند چاق هستند و بین 15 تا 20 نرمال و BMI زیر 15 لاغر است. اما اینکه چطور نمایه توده بدنی را مشخص کنیم وزن را تقسیم بر اندازه قد به توان 2 می کنیم.

در مورد چربی خون بالا دکتر فرمودند که ما دو نوع چربی خون داریم: کلسترول و تری گلیسیرین که کلسترول به دو بخش HDL و LDL تقسیم می شود و اگرچه نیاز به چربی در خون لازم است ولی زیاد شدن آن ازحد طبیعی موجب گرفتگی رگها و سکته و بیماریها و مشکلات دیگر می شود که با بالا بودن LDL این مشکلات ایجاد می شود.

دکتر اضافه کرد داشتن چاقی، کاهش وزن بی دلیل و داشتن ارث و ژنتیک و علائم مشکوک (پرخوری، پرنوشی و پر ادراری) از نشانه های کسانی است که در معرض ابتلا به قند خون یا همان بیماری دیابت و مقاومت به انسولین می باشند که با ورزش کردن، کنترل یا کاهش وزن و رژیم صحیح می توانند این بیماری را از قبل یا موقع بروز کنترل کنند.

دکتر در ادامه به بالا بودن فشار خون اشاره کرد و گفت فشار 10 روز 7 برای خانم ها و 11 روی 8 برای آقایان نرمال است. اما فشارهای 140 به بالا نشانه داشتن فشار خون می باشد.

دکتر در ادامه افزودند: درمان بیماری های متابولیک خیلی دارویی نیست وبیشتر به سبک زندگی ما مربوط می شود و اشکالاتی که در رفتار و زندگی ماوجود دارد همچون عدم تحرک و پرخوری کردن و مصرف غذاهای فرآوری شده وفست فودها، قند و نمک ها بیش از اندازه و خوردن میوه ها و غذاها خارج از فصل خودش و همچنین وجود گازهای گلخانه ای و خوردن غذا بیشتر از نیاز بدن همه از عواملی هستند که باعث بوجود آمدن بیماری و مشکل در بدن ما می شود و سندرم متابولیک را در بدن ایجاد می کند که همین سندرم باعث بوجود آمدن کبد چرب می شود البته خوردن سالاد همراه غذا، خوردن غذاهای خیلی چرب یا شیرین و مصرف غذاهای غلیظ مثل الویه، مصرف بیش از اندازه برنج خصوصاً برنج های خارجی و خصوصاً ساده بودن این برنج ها، مصرف آب همراه غذا و خوردن آب سرد و خصوصاً ناشتا از عوامل ایجاد کبد چرب هستند و در مقابل مصرف غذاها با طبع گرم و مصرف دارچین و زعفران در غذاها و استفاده از شوید، گشنیز و ماش در پخت برنج و مصرف کردن سالاد قبل از غذا کمک می کند به کار بهتر کبد.

دکتر در پایان بیان داشتند اگر ما بتوانیم روش و سبک زندگی هایمان را تغییر دهیم و مثل زمانهای گذشته بیشتر کار و فعالیت داشته باشیم بدنی سالم و زندگی ای سرشار از شادابی و نشاط خواهیم داشت.

فصلنامه نجد شماره بیستم96

 

حلوای لبو

با توجه به بیان خواص چغندر در این فصل و طرز تهیه یک دسر خوش رنگ و چشم نواز که هم باعث کاهش فشار خون می شود هم از بروز کم خونی جلوگیری می کند و هم اسیدفولیک، اهن و پتاسیم دارد را آموزش  می دهیم.

مواد لازم:

لبوی پوره شده        یک فنجان

آرد                          یک فنجان

شکر                        یک فنجان

آب                          یک فنجان

روغن جامد یا کرمانشاهی یک چهارم فنجان

پودر هل                  نصف قاشق چایخوری

زعفران                    نوک قاشق چایخوری

کشمش، پسته، بادام خرد شده به میزان لازم

طرز تهیه:

لبو (چغندر) را در زودپز پخته و با غذاساز پوره کنید. داخل یک ظرف روی حرارت کم گاز، شکر- آب- پودر زعفران و هل را قرار دهید تا شکر آب شود. آرد را دوبار الک کنید و داخل تابه ریخته و مدام هم بزنید تا بوی خامی آن گرفته شده و کمی رنگ آن تیره شود بعد روغن را اضافه کنید و هم بزنید و سپس پوره لبو و شکر آب شده را اضافه کنید . آنقدر هم بزنید تا آب اضافه حلوا تبخیر شود.

می توانید پسته و بادام خرد شده و کشمش را نیز آخر حلوا بریزید یا به صورت خام بعد از پخت روی حلوا تزیین کنید.

 فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

خواص چغندر(لبو)

چغندر گیاهی است دارای برگهای پهن و درشت و گلوله مانند یا مخروطی شکل و بر سه قسم است: چغندر قند- چغندر رسمی- چغندر فرنگی که چغندر صنعتی نیز می گویند مخروطی شکل است و تا عمق 30 سانتی متر یا بیشتر در زمین فرو می رود، پوست و مغزش سفید و بطور متوسط از 14 تا 18 درصد دارای ماده قندی می باشد.1

بر اساس یافته های علمی چغندر دارای ترکیبات: آب، پروتئین، چربی، سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، منگنز، آهن، فسفر، گوگرد، ویتامین A,B1,B2,C و مواد قندی و نشاسته ای و برگ آن حاوی مقدار زیادی ویتامین C , B , A است و شکر آن دارای ویتامین B، آهن، کلسیم و مواد معدنی می باشدو چغندر مقوی و مغذی است و بر استخوان بندی و  مایعات بدن اثر مطلوبی دارد، آرام بخش، ملین و ادرارآور است و مبتلایان به سوء هاضمه به خوبی نمی توانند آن را تحمل کند.2

امام رضا علیه السلام فرمودند: چغندر عقل را استحکام می بخشد و خون را تصفیه می کند و همچنین فرمودند: به بیمارانتان چغندر (یعنی برگ آن را) بدهید زیرا در آن درمان است و هیچ بیماری همراه خوردن آن نیست و هیچ عارضه ای ندارد و خواب بیمار را آرام می کند اما از ریشه چغندر بپرهیزید زیرا سودا را تحریک می کند.3

برخی فواید چغندر

1- جوشانده چغندر برای درمان التهاب مثانه، یبوست، بواسیر و بیماری های پوست مصرف می شود.

2- مصرف چغندربیماری جذام را از بین می برد.

3- مصرف چغندر لکه های سفیدی که در پوست بدن موجب مرض پیسی می شود را از بین می برد.

4- مصرف چغندر عقل را زیاد می کند و خون را تصفیه می سازد.

5- شیره چغندر یکی از بهترین شیره های سبزیجات است که به ساختن سلولهای قرمز خون کمک می نماید و جریان معمولی خون را بهبود می بخشد خصوصاً برای بانوانی که از اختلالات قاعدگی رنج می برند مفید است.

6- املاح موجود در شیره چغندر یک پاک کنند عالی برای کبد، کلیه و کیسه صفرا است و دارای خواص هورمونی است و برای افزایش باروری بانوان مفید است.4

 

1. فرهنگ عمید

2. اولین دانشگاه ، آخرین پیامبر، ج10

3. اصول کافی، ج6 (بحارالانوار، ج6)

4. خواص سبزی های خوراکی، مرتضی نظری

    غذا و تغذیه در آموزه های دینی، مصطفی آخوندی

کاملترین دین

مطالب پیش روی شما خلاصه ای است کوتاه از تحقیق پایانی سطح دو خانم فاطمه امینی شهرضا (مردادماه 1393) با عنوان «بررسی وراثت و ژنتیک از نظر قرآن و روایات» که در جشنواره بانوی کرامت قابل تقدیر شده است.

علم ژنتیک یا ژن شناسی یکی از مهمترین شاخصه های علم پزشکی نوین است. قوانین علم ژنتیک از بدو خلقت بشر بر زندگی انسان و حیوانات و گیاهان جاری بوده اما بشر قادر به کشف و درک آن نبوده است. با پیشرفت علم و شناخت واحدهای انتقال صفات یعنی کروموزوم­ها و ژن­ها تحولی شگرف در راه شناخت بیماری های ژنتیکی و ارثی و راه تشخیص و پیشگیری بسیاری از بیماری های لاعلاج و پرهزینه فراهم گشته و به طبع آن سلامت فرد و جامعه بهبود کمی و کیفی یافته است.دین حیات بخش اسلام با اشارات و پیشگویی هایش از طریق وحی الهی سال ها قبل از شکوفایی علمی انسان وبه دست آمدن قوانین مندلی و شناخت چگونگی انتقال صفات از والدین به فرزندان، از طریق آیات قرآن   و روایات معصومین«ع» به بیان و تبیین بسیاری از حقایق علمی پرداخته است.

در این تحقیق پژوهشگر به دنبال یافتن این سوال بود که یافته های علمی دانشمندان در مورد علم ژنتیک تا چه حد بر آموزه های دین اسلام تطابق دارد؟ آنچه از بررسی یافته های علمی جدید در علم ژنتیک و زیرشاخه های آن و سپس بررسی عمیق آیات قرآن کریم و روایات در این زمینه دریافته آن است که مطالب بدست آمده در هر دو حوزه علم و دین کاملاً بر یکدیگر منطبق و در یک راستا قرار دارند، تفاوت تنها در عناوین است نه محتوا و بدون شک با تعمق و تدبیر بیشتر صاحبان عقل و بصیرت در قرآن کریم مسلماً بشر ظرایف علمی بیشتری در همه ابعاد علمی بدست خواهد آورد.

با توجه به اینکه اسلام دین انسان سازی و زندگی است باید بر اساس رسالت جهانی اش و جاودانگی معجزه خاتم پیامبرانش بتواند بر تمام سوالات در همه اعصار و قرون همگام با پیشرفت همه علوم پاسخ دهد و با توجه به تحولات اجتماعی و سیاسی جهان امروز باید محققان و پژوهشگران و علمای اسلام هم پای محققان علمی و اجتماعی جامعه حرکت کنند تا خدای نکرده همان بلایی که به دلیل ناکاآمدی مسیحیت و عدم پاسخگویی کلیسا به نیازمندی های انسان همگام با پیشرفت علوم و فناوری جهان و سودجویی مغرضان و دین ستیزان به وجود آمد تکرار نشود و به بهانه عدم کفایت دین در رفع مشکلات جامعه شعار جدایی دین از سیاست سر داده نشود و به این بهانه دین در محدوده شخصی و خصوصی افراد محدود نگردد. چه بسا اشارات علمی که در آیات قرآن بیان شده اما فهم و درک انسان هنوز قادر به تجزیه و تحلیل و فهم آن نیست.

و نتیجه این پژوهش این که از مطالعه یافته های علم ژنتیک و مقایسه آن با اشارات قرآنی در می یابیم که قرآن 1400 سال پیش بر یافته های امروز دانشمندان صحه نهاده است و تمام اکتشافات بشر در طی قرون متمادی به اشارتی در کتاب خدا و روایات آمده و کاملاً منطبق بر یکدیگر هستند.

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

قوانینی که ثبت نشد!!!

1- قانون صف: اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

2- قانون تلفن: اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید آن شماره هیچگاه اشغال نیست.

3- قانون تعمیر: بعد از اینکه دستتان حسابی گریسی شد بینی شما شروع به خارش می کند.

4- قانون کارگاه: اگر چیزی از دستتان افتاد قطعاً به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

5- قانون حمام: وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد خورد.

7- قانون نتیجه: وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.

8- قانون بیومکانیک: نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی به آن نقطه نسبت عکس دارد.

9- قانون روبرو شدن: احتمال روبه رو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.

10- قانون معذوریت: اگر بهانه تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشینتان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن دیرتان خواهد شد.

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

شریک مال مردم

عبدالرحمن بن سیابه کوفی، جوانی نورس بود که پدرش از دنیا رفت. مرگ پدر از یک طرف، فقر و بیکاری از طرف دیگر روح حساس او را رنج می داد. روزی در خانه نشسته بود که کسی در خانه را زد. یکی از دوستان پدرش بود. به او تسلیت گفت و دلداری داد. سپس پرسید: آیا از پدرت سرمایه ای باقی مانده است؟گفت:  نه.

گفت:  این هزار درهم را بگیر، اما بکوش که اینها را سرمایه کنی و از منافع آنها خرج کنی.این را گفت و از دم در برگشت و رفت.

عبدالرحمن خوشحال و خرم پیش مادرش رفت و کیسه پول را به او نشان داد و جریان را نقل کرد و طبق توصیه دوست پدرش به فکر کاسبی افتاد. بعد از آماده کردن مغازه و کالا شروع به کار و کسب کرد بعد از مدتی که کارش بالا گرفت دید بیشتر از سرمایه هم دارد و تصمیم گرفت به حج برود.جریان را که به مادرش گفت او به فرزند خود گفت: اول برو پیش همان دوست پدرت و هزار درهم او را که سرمایه برکت زندگی ما شده بده، بعد برو به مکه.عبدالرحمن بنا به سخن مادر هزار درهم را برگرداند و به دوست پدرش گفت: پول پربرکتی بود از شما متشکرم. من الان عازم سفر حج هستم و خواستم پول شما را برگردانده باشم.

بعد از مراسم حج به مدینه آمد و همراه جمعیت به محضر امام صادق علیه السلام رفت. جمعیت زیاد پرسش های خود را از حضرت پرسیدند و رفتند وقتی خلوت شد امام او را به نزدیک طلبید و پرسید کاری داشتید؟جوان گفت: من عبدالرحمان پسر سیابه کوفی هستم. حضرت گفتند: احوال پدرت چطور است؟ گفت: پدرم به رحمت خدا رفت. حضرت گفتند: خدا او را رحمت کند. آیا از او ارث هم برای شما باقی مانده؟ عبدالرحمان گفت: خیر و وقتی حضرت پرسیدند چطور توانستی حج کنی، او جریان دوست پدرش و کسب کار را برایشان نقل کرد و قبل از پایان شدن جریان حضرت به او گفتند: بگو ببینم هزار درهم دوست پدرت را چه کردی؟ عبدالرحمان گفت: با سفارش مادرم قبل از حرکت به خودش برگرداندم. حضرت فرمودند: احسنت و حالا تو را نصیحتی می کنم که «بر تو باد به راستی و درستی. آدم راست و درست شریک مال مردم است…»

 

سفینه البحار، ج 2، به نقل از داستان راستان، ص 21

و قصه های شیرین و خواندنی از پسران جوان، مظفر حاجیان، ص66

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

زمزم احکام

نماز ارتباطی خالصانه است بین عبد و خالق و شارع در این عبادت نیز مراعات دیگران را نموده و حق الناس را لحاظ نموده که البته بخشی از این موارد، مربوط به معصومین می گردد و بخشی به سایر آحاد مردم.

1- محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بر همه انسانها حق دارند و درود بر آنها در برخی موارد واجب و در برخی موارد مستحب است. نمازگزار موظف است در تشهد نماز، پس از شهادت به رسالت، درود بر پیامبر و خاندان ایشان بفرستد با جمله «اللهم صل علی محمد و آل محمد» فقها می فرمایند هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول«ص» مانند محمد و احمد یا لقب و کنیه آن جناب را مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد و نیز مستحب است قبل از سلام آخر گفته شود «السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته»

2- رعایت ادب در مورد محمد و آل محمد صلوات الله علیهم واجب است حتی در حال نماز و انسان نباید جلوتر از قبر پیغمبر و امام نماز بخواند و اگر جلوتر خواندن، بی احترامی باشد حرام است ولی نماز باطل نیست.

3- اگر کار واجب دیگری که باید فوراً انجام دهد، پیش آمد کند مثلاً ببیند مسجد نجس است باید اول مسجد را تطهیر کند بعد نماز بخواند و چنانچه اول نماز بخواند معصیت کرده ولی نماز صحیح است.

4- شکستن نماز برای حفظ جان خود انسان یا کسی که حفظ جان او واجب است لازم می باشد.

5- جواب سلام واجب است حتی اگر انسان در حال نماز باشد فقها می فرمایند اگر دیگری به شخص نمازگزار سلام کند باید طوری جواب دهد که سلام مقدم باشد مثلاً بگوید السلام علیک یا سلام علیکم و نباید بگوید علیکم السلام.

6- برای پرداخت دین و قرض بر هم زدن نماز جایز بلکه واجب است فقها می فرمایند اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبکار طلب خود را مطالبه کند چنانچه نمازگزار بتواند در بین نماز طلب او را بدهد باید درهمان حال بپردازد و اگر بدون شکستن نماز دادن طلب ممکن نیست باید نماز را بشکند و بعد از پرداخت بدهی نماز را بخواند.

 حجه الاسلام و المسلمین سیدجعفر ربانی، افق حوزه، ش497

 فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

هشدار وجود لخته خونی

بیشتر اوقات لخته های خون چیز خوبی هستند. زمانی که دچار آسیب دیدگی می شوید، خون شما باید به شکل جامد در بیاید و کنار همدیگر قرار بگیرد تا بتواند از بروز خونریزی های بیشتر و از دست رفتن خون جلوگیری نماید. اما برخی از مواقع نیز وجود لخته خون می تواند آسیب جبران ناپذیری به سلامت بدن وارد کند. زمانی که چنین لخته هایی در رگ های نزدیکی عضلات تشکیل می شوند، موضوع بدتر می شود. زمانی که لخته های خون در قسمت های عمیق تر تشکیل می شود، می تواند دردناک تر و خطرناک تر باشد. این نوع لخته شدن را ترومبوز ورید عمقی (DVT) می نامند.

دی وی تی ها همانند وسایل انسداد جاده در بزرگراه خونی شما عمل می کنند. این موارد می توانند ترافیکی را در گردش خون شما ایجاد کنند و از جریان خون به قسمت های دیگر بدن جلوگیری نمایند. موضوع زمانی بدتر می شود که DVTها از موقعیت اصلی و ابتدایی خود جدا شوند و به سایر قسمت های بدن همچون ریه حمل گردند. در چنین شرایطی لخته های خونی به آمبولی ریوی (PE) تبدیل می شوند. آمبولی ریوی لخته ای است که از رسیدن اکسیژن به اندام های حیاتی جلوگیری می کند و اجازه خون رسانی به آنها را نمی دهد. این موضوع می تواند به ریه و سایر اندام های بدن آسیب وارد کند. برخی از افراد نسبت به دیگران بیشتر در معرض ابتلا به DVT هستند. به همین خاطر باید فاکتورهای خطر آن را بشناسید و در مورد نشانه های هشدار دهنده اطلاعاتی داشته باشید. شناسایی سریع نشانه ها بسیار مهم است زیرا اغلب اوقات نادیده گرفته می شود.

در چنین مواردی درمان باید به سرعت انجام شود:

1- تورم در یک اندام: پا یا بازوی پف کرده یکی از نشانه های DVT است.

2- درد در بازو یا پا : درهای حاصل از DVT هنگام پیاده روی یا بالا بردن پا بدتر می شود.

3- رگه های قرمز بر روی پوست: به خاطر داشته باشید در DVT رگه های خونی قرمز در امتداد رگه های خونی قرمز در امتداد رگه های خونی ایجاد می شود و همین امر موجب می شود بازو یا پای شما گرم تر به نظر برسد.

4- درد قفسه سینه: گاهی دردهای قفسه سینه نشانه آمبولی ریه یا همان PE می باشد که درد در PE تیزتز و بیشتر است و هنگام نفس عمیق کشیدن بیشتر می شود.

5- تنگی نفس یا افزایش ضربان قلب: لخته خون در ریه باعث بالا رفتن ضربان قلب و همچنین احساس ضعف می شود.

6- سرفه های غیرقابل توضیح: وجود سرفه های بدون دلیل نشانه PE می باشد این سرفه ممکن است خشک باشد اما در برخی موارد، سرفه به همراه مخاط یا خون خواهد بود.

 فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

جمله های دیوار خانه شما

در کتاب مردان عاشق اینگونه زنان اند این جملات برای نصب بر دیوارخانه آمده که می تواند راهگشای خوبی برای داشتن یک زندگی آرام و با نشاط و معنویت باشد.

*ما خودمان هستیم که به اطرافیانمان یاد می دهیم چه رفتاری با ما داشته باشند رفتارهای محترمانه یا بی ادبانه آنها، همه بازتاب شخصیای است که ما از خودمان برای آنها ترسیم کرده ایم.

* مهم نیست که با شما مودبانه رفتار کنند یا نه، برخورد مودبانه شما باعث ایجاد آرامش و احساس خوبی در شما می شود.

* افراد ضعیف منتظر معجزه می مانند و افراد قوی، خود معجزه آفرین هستند.

* لحظه لحظه های زندگی، دانه دانه های آجر قصر موفقیت و شادمانی زندگی شما هستند، آنها را درست کنار هم بچینند و آنگاه خواهید دید که چه بنای عظیم و زیبایی برای خود ساخته اید.

* زندگی کوتاه تر از آن است که به نقاط ضعف یکدیگر بپردازیم، بلکه باید متوجه نقاط قوت شد!

* دیگران را همانگونه که هستند بپذیر، پذیرفتن کامل یعنی عشق بی قید و شرط!

*عشق ورزیدن عمر را طولانی تر و زندگی را لذت بخش تر و جسم و روح را سالمتر می سازد.

*هر زنی که به قصد اصلاح امور خانه، کاری انجام داده و جابه جایی صورت دهد، خداوند به او نظر و توجه کند و هر کسی خدا به او نظر رحمت نماید، هرگز عذاب نخواهد شد. (بحارالانوار)

*اگر می خواهی شادمان تر و خوشبخت تر باشی، در زمان «حال» حضور پیدا کن!

*گاه آنچه مصیبتی بزرگ به نظر می رسد به عظیم ترین خیر و صلاح زندگی مبدل می شود.

* کسی که برای خودش ارزش قائل است خود را به زینت تقوی می آراید و به آلودگی گناه، زشت نمی کند.

* تا زمانی که من برای تغییر خود، اقدام جدی نکنم از جانب خداوند چیزی تغییر نخواهد یافت. (سوره رعد/ آیه11)

 فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

آن روزها ...این روزها

نسرین سادات اسدی

 پرستار وارد اتاق شد، نگاهی به سرم ها انداخت، پیچ اکسیژن را کمی چرخاند، نگاهی به مرد آن سوی اتاق انداخت و نگاهی به ساعت و از اتاق خارج شد.خیلی دلش می خواست به پرستار چیزی بگوید اما اجازه حرف زدن نداشت، امروز 13 رجب بود و قطعاً خانواده های زیادی پشت در بیمارستان تجمع کرده بودند تا با رسیدن وقت ملاقات با دسته های گل سراغ پدرها بیایند. با خودش فکر کرد، خانواده او هم قرار بود 4 شعبان از شهرستان برای دیدنش به تهران بیایند. دو سال بود که او روز جانباز را در بیمارستان می گذراند.به سختی نفس می کشید، چادر اکسیژن دورش را احاطه کرده بود. ناخودآگاه به یاد آن روزهای جنگ و جبهه افتاد، آن روزهایی که در بعضی مناطق هنگام دیدبانی از شدت باران پشت خاکریز بچه ها روی سرشان سفره های پلاستیکی می کشیدند.یاد احمد افتاد که چطور پشت خاکریز خمپاره سرش را با خود برد، اشک از گوشه چشمانش سرازیر شد. یاد همه بچه هایی که جلو چشمانش روی مین رفتند،یاد آن همه دست ها و پاهایی که در مسیر عملیات روی زمین ریخته بود، یاد حرفهای حسن قبل از شهادتش افتاد که گفت: سلام مرا به همسر و خواهرم برسان و بگو من به خاطر حفظ اسلام، وطن و ناموسم شهید شدم. اگر من و دیگران نمی رفتیم دشمن، امنیت هموطنانم را به خطر می انداخت.

با یادآوری هر یک از این خاطرات نفسش تنگ تر می شد، اصلاً فکرش از آن لحظات جبهه بیرون نمی آمد که ناگهان در باز شد یک خانم و آقای جوان با یک دسته گل وارد اتاق شدند و سراغ تخت کنار او رفتند. با دیدن آن دو نفسش به شماره افتاد، چادر اکسیژن به سرعت بالا و پایین می شد، دستگاه بوق کشید، پرستارها دویدند، دختر گل را رها کرد و به سمت او آمد. وضعیت تنفسش باز هم بدتر شد.دکتر و پرستارها با دستپاچگی مشغول امداد بودند اما…

حاجی این همه اشک کجا بود؟ خودت را نگه دار اگر ادامه بدهی ریه ات کاملاً از کار می افتد.

دختر دوباره به او نزدیک شد از پشت پرده های اشک حاجی یک صورت رنگ آمیزی شده و کوهی از موهای طلایی بر بالایش خودنمایی می کرد. چشم هایش را بست باز هم میان سنگر بود. آتش از هر طرف می بارید، اما برای حفظ امنیت و دین و کشور و ناموس باید می جنگید…

دکتر سری تکان داد و با دست اشاره کرد که پرستارها عملیات را متوقف کنند. یادش آمد که حاجی چقدر منتظر نیمه شعبان بود، می گفت می خواهد یکبار دیگر شب نیمه شعبان را احیا بگیرد… شاید اگر آن دختر آن روز به بیمارستان نمی آمد حاجی نیمه شعبان را احیا می گرفت.

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

 

فانوس راه

در روایت ها خوانده بودیم که در روز عاشورا، هرچه یاران امام حسین(ع) به شهادت نزدیکتر می شدند حالتشان فرق می کرد و چهره ها گل می انداخت ما هم هرچه به عملیات نزدیکتر می شدیم حالت بچه ها تغییر می کرد. انگار پرنده شهادت بالای سرشان بود و وقت، وقت صید پرنده خدایی شدن بود وقتی بعدها به کسانی که در ساحل دشمن در خون خود غلتیدند، فکر کردم و اعمالشان را به خاطر آوردم همه چیز را کشف کردم. یکی از بچه های گردان غواص، محمد کاظمی نام داشت او یک پهلوان واقعی بود بچه ها اسمش را گذاشته بودند یدک کش گروهان، هیکل گنده ای داشت و پاهای بزرگی که باید بزرگترین فین غواصی را می پوشید، وقتی جلوی طناب گروهان قرار می گرفت اگر کسی هم فین نمی زد همه را دنبال خودش می کشید.شب عملیات وارد اروند شدیم. دنیای آب بود جلو رویمان. موج غواص ها را بالا می برد و می کشید زیر آب. زمزمه یا زهرا«س» یک لحظه قطع نمی شد فین می زدیم اما پیش نمی رفتیم. کاظمی جلوی ستون بود و همه مان را می کشید و می برد سمت ساحل رو به رو. آنقدر آب خوردیم و فین زدیم تا کشتی طوفان زده مان رسید به ساحل نجات. کنار ساحل دشمن از آب بالا آمدیم. جلوی رویمان کوهی از سیم خاردار بود هنوز درست جاگیر نشده بودیم که عراقی ها شروع کردند به تیراندازی. همه خوابیدیم پشت سیم خاردارها تا بچه های تخریب چی از وسط سیم خاردارها راه باز کنند و بگذریم.

تیربارها امان نمی دادند و همه مانده بودند چه باید کرد که وسط آن هیاهو و تیراندازی، کاظمی به پا خاست یکی دونفر دست بردند تا او را بنشانند که رفت جلو و خودش را انداخت روی سیم خاردارها. بعد با صدایی دردآلود فریاد کشید: زود باشید… پا روی من بگذارید و رد شوید.

باور کردنی نبود اما همه آن اتفاقات را به چشم خود دیدیم شاگرد خمینی و فرزند زهرا«س» این چنین راه را برای عبور رزمندگان اسلام باز کرد.*

 

*یادمان شهدای عملیات والفجر 8

 بروشور ستاد مرکزی راهیان نور کشور

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

 

حکمتهای لقمان

ای فرزند! هفت هزار کلمه حکمت آموختم تو چهار کلمه را حفظ نما که تو را کافی است اگر به آنها عمل کنی:

1- کشتی خود را محکم بساز که دریا بسیار عمیق است.

2- بار خود را سبک کن که گردنه گاهی که در پیش داری از آن گذشتن بسیار دشوار است.

3- توشه بسیار بردار که سفرت بسیار دور و دراز است.

4- عمل را خالص کن که قبول کننده عمل بسیار بینا و داناست.

ای فرزند بدان که چون تو را در قیامت نزد پروردگار تو باز دارند، چهار چیز از تو سوال خواهند کرد:

1- از جوانی تو که در چه چیز کهنه کردی؟

2- از عمر تو که در چه کار فانی کردی؟

3- از مال تو که از کجات کسب کردی و در چه مصرف نمودی؟پس مهیای جواب دادن به اینها شو.

ای فرزند! دنیای خود را به آخرت خود بفروش تا سودمند دنیا و آخرت گردی و آخرت خود را به دنیا مفروش که زیانکار هر دو می شوی.

ای فرزند! گزندگی مکن مردم را که تو را دشمن دارند و زبونی مکش از ایشان که تو را خوار شمارند. بسیار شیرین مباش که تو را بخورند و تلخ مباش که تو را دور افکنند.

ای فرزند! راضی باش به آنچه خدا از برای تو قسمت کرده است تا همیشه با دل خوش زندگانی کنی. اگر خواهی که جمع کنی جمیع عزت های دنیا را، پس قطع کن طمع خود را از آنچه در دست مردم است.1

1. قصه ها و حکمت های لقمان حکیم، علامه مجلسی

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

 

 

رمز وراز موفقیت یک رهبر

از مقام معظم رهبری حضرت آیت اله خامنه ای نقل شده که ایشان در مورد رمز موفقیت خود (با تواضع حکیمانه) می فرمایند: بنده اگر در زندگی خود در هر زمینه ای توفیقاتی داشته ام وقتی محاسبه می کنم به نظرم می رسد که این توفیقات باید از یک کار نیکی که من نسبت به یکی از والدینم انجام داده ام باشد. سپس در ادامه خاطره ای را نقل می فرمایند که به نظر ایشان رمز موفقیتشان می تواند حساب شود ایشان می فرمایند: پدرم در سنین پیری به بیماری آب چشم که موجب نابینایی می شود مبتلا شدند. بنده در آن موقع مشغول تحصیل و تدریس بودم از قم مکرراً به مشهد می آمدم و ایشان را به دکتر می بردم و دوباره باز می گشتم تا اینکه در سال 1343 هجری شمسی به ناچار برای معالجه ایشان را به تهران آوردم. اطباء در ابتدا ما را مأیوس کردند گرچه بعد از دو سه سال یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم می دید اما آن زمان مطلقاً نمی توانستند با چشمهایشان جایی را ببینند و باید دستشان را می گرفتیم و این برای من یک غصه بزرگ شده بود زیرا اگر به قم می آمدم ایشان مجبور بود در گوشه ای از خانه بنشیند و قادر به مطالعه و معاشرت و هیچ کاری نبودند و انس و الفتی هم که با من داشتند با دیگر برادارن  نداشتند با من به دکتر می رفتند ولی همراه شدن با دیگران و رفتن به دکتر برایشان آسان نبود. وقتی بنده نزد ایشان بودم برایشان کتاب می خواندم و با هم بحث علمی می کردیم و از این رو با من مأنوس بودند به هر حال احساس کردم اگر ایشان را در مشهد تنها رها کنم و به قم برگردم ایشان به یک موجود معطل و از کار افتاده تبدیل می شود که برای خودشان هم بسیار سخت بود و نیز برای من غیرقابل تحمل بود زیرا که من با قم انس داشتم و تصمیم گرفته بودم که تا آخر عمر در قم بمانم.

بر سر دو راهی گیر کرده بودم، این مسأله در ایامی بود که ما برای معالجه پدرم در تهران بودیم روزهای سختی را در حال تردد گذراندم. عصر تابستانی بود که سراغ یکی از بزرگان و دوستانم در چهارراه حسن اباد تهران رفتم او اهل صفا و آدم با معرفتی بود جریان را برایشان تعریف کردم در ضمن گفتم من دنیا و آخرت خودم را در قم می بینم و من باید از دنیا و آخرت خود بگذرم که با پدرم مشهد بروم و در آنجا بمانم! آن بزرگوار تأمل مختصری کرد و فرمود: شما برای خدا از قم دست بکش و به مشهد برو خداوند متعال می تواند دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل کند. من در سخنان ایشان تأمل کردم عجب حرفی است! دلم باز شد و ناگهان از این رو به آن رو شدم یعنی کلاً راحت شدم و باحالت بشاش و آسودگی خاطر به منزل آمدم. والدین من که چند روزی بود که مرا ناراحت می دیدند از بشاش بودن من تعجب کردند به آنها گفتم: من تصمیم گرفتم با شما به مشهد بیایم و آنجا بمانم آنها اول باورشان نمی شد ولی به مشهد رفتم و آنجا ماندم و خداوند متعال بعد از آن توفیقات زیادی به ما داد و به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم، اگر بنده در زندگی خود توفیقی داشتم اعتقادم این است که ناشی از همان برونیکی است که به پدر و مادرم انجام داده ام.*

 

*گلستان نیوز- راهکار نیوز

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

 

 

 

بندی از بهلول

روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد می شد، دید جناب بهلول استخوان ها را در قبرستان جابه جا می کند و دنبال چیزی می گردد گفت: بهلول اینجا چه می کنی؟ گفت امروز آمده ام اینها را از هم جدا کنم ، فرق بگذارم بین وزیر، دبیر، سرهنگ، سرتیپ، تاجر، حمال و… می خواهم ببینم داخل اینها کدامشان وزیر است! هرچه نگاه می کنم می بینم تمام مثل هم هستند اینها بیخود در دنیا سر هم می زدند…

معارفی از قرآن، آیت اله دستغیب، ص325

وبلاگ صبح ظهور

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

فصل بلوغ

از گرد راه می رسی از فراسوی فصلی سرد و بارانی، ابرهای تیره را از صفحه آسمان می تکانی، پلک می زنی و گل های رنگ رنگ از نگاه خاک می روید. لبخند می زنی و درختان به سبزی قیام می کنند، عشوه می کنی و زمستان بهار می شود.

این جا بهار، ساکنین خاک را به زندگی می خواند. بهار، فصل اعتدال و راستی است، فصل قد کشیدن گل های ایمان در باغچه دل، قلمرو و رویش خوبی هاست و فصل جاری شدن و رسیدن. فصلی که غنچه های لب فرو بسته دهان می گشایند و گل می کنند. بهار که می آید، کوچه ها به بن بست رسیده از سرما به رقص بر می خیزند و رهگذران را به شوق می آورند، یخ های مکرر زمستانی آب می شود و چشمه چشمه طراوت بر سنگفرش خیابان ها راه می پوید.

بهار که می آید دستهای سخاوت زمین گل می کند و آسمان، گرمی حیات را مهربانتر از همیشه در رگ و روح بی جان خاک می پاشد. بهار که می آید صدای گام های ظهور بهتر از هر زمان گوش را می نوازد، پنجره های بسته رو به آسمان گشوده می شوند و دستهای قنوتشان را به پرواز در می آورند. بهار که می آید زمین لباس سپید برفی اش را از تن می کَند تا لباس سبز بلوغ بر تن کند.

آری، بهار فصل بلوغ و تماشاست فصلی که یاس ها عطر دوستی می پراکنند و گل های سرخ، خدا را شهادت می دهند. چه دل انگیزاست مژده بهار، آن گاه که هوای سرد ناجوانمردانه بر شاخ و برگ باغ تازیانه می کوبد و از هر سو بادهای سردرگمی هیجان مرگ در جان درختان می افکند. گاه از این آرزو که کاش چار فصل زمین بهار باشد پشیمان می شوم و می دانم بی پاییز و زمستان، بهار رنگ و نمایی ندارد.

می دانم اگر آن سفر کرده از کوچ هزاران ساله بر گردد و فصل پنجم رویش را بر خاک بگستراند بهار حقیقی با همه طراوت و زیبایی اش به جهان لبخند خواهد زد.*

 

* علی خیری، ماهنامه اشارات، ش 47، ص50

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96

نکات ناب از آیت الله بهجت

از آیت اله بهجت سوال شد چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟ در پاسخ فرمودند: کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.

به آیت اله بهجت گفتند: کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید. فرمودند: لازم نیست یک کتاب باشد یک جمله کافی است که بدانی {خدا می بیند…}

از ایشان نقل شده که یک چیزی به شما بگویم که هر جا بروید این است و جز این نیست. بروید گناه نکنید، به آنچه می دانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید. این تمام عرفان است…

همچنین فرموده اند: اگر کسی طالب معرفت باشد و در طلب جدیت و خلوص داشته باشد در و دیوار به اذن ا… معلمش خواهد بود وگرنه سخن پیامبر«ص» هم در او اثر نخواهد کرد چنانکه در ابوجهل اثر نکرد.

آیت اله بهجت فرمودند: هرکس در بین الطلوعین یعنی بین فجر کاذب و فجر صادق (5 دقیقه قبل از اذان صبح تا 5 دقیقه بعد از اذان صبح) این ذکر را بگوید هر حاجتی داشته باشدبرآورده می شود ولو اگر تشرف به خدمت امام زمان باشد.(چهارده صلوات+ چهل مرتبه یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی+ چهارده صلوات)

در سخنان ایشان آمده که هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد. ای کاش من هم مثل او به خدایم ایمان داشتم.

ایشان فرمودند برای دوری از ریا «لا حول و لا قوه الا بالله» زیاد بگویید. برای درمان عصبانیت صلوات بفرستید.برای تمرکز فکر «لا اله الا الله» زیاد بگویید و اگر می خواهید در کارتان گره نیفتد و موفق شوید تا می توانید استغفار کنید اگر اثر نکرد من جوابگویش هستم.

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

کلام رهبری ، وظیفه مردم

رهبر معظم اسلامی در سخنرانی خود در حرم مطهر رضوی نکات متعددی را بیان کردند از جمله در مورد وظیفه مردم در زمینه تولید داخلی. ایشان فرمودند: یکی از مسایل بسیار مهم در مسئله تولید داخلی احساس مسئولیت آحاد مردم است و این را مردم عزیز ما بدانند که کار، فقط به عهده مسئولین نیست بلکه کار بر عهده خود مردم هم هست.

علاوه بر تأکید بر تولید داخلی مصرف داخلی هم مورد توقع است و از خریدهای خارجی باید پرهیز شود. یکی از توقعات این است که جوان های عزیز ما واقعاً دنبال کار باشند و بی حالی و بی مسئولیتی وجود نداشته باشد. باید در صادرات اجناس به خارج از کشور مشتری بیرونی را نسبت به تولید داخلی بدبین نکنیم.

و بنده از کارآفرینان کشور دعوت می کنم که وارد میدان شوند و انشاء اله در این زمینه کار انجام بدهند. و در زمینه رونق داخلی دو مسئله مهم وجود دارد یکی جلوگیری از واردات کالاهایی که در داخل تولید می شود یا قابل تولید است و دیگری مبارزه با باندهای قاچاق کالا در کشور.

انشاءاله هر کدام از ما به عنوان یک فرد از این جامعه بتوانیم در حد توان خود درخواست های رهبر عزیز را جامه عمل بپوشانیم.

 

KHAMENEI.IR

فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

 

عالم محضر خداست

مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید. فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن. آذرخش در آسمان غرید اما مرد گوش نکرد. مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما مرد ندید مرد فریاد کشید: یک معجزه به من نشان بده، نوزادی متولد شد اما مرد توجهی نکرد. پس مرد در نهایت یأس فریاد زد: خدایا مرا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری، در همین زمان خداوند پایین آمد و مرد را لمس کرد اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.

 فصلنامه نجد شماره بیستم بهار 96

السلام علیک یا بقیة ا...

سوال شد امام زمان غایب است یعنی چه؟ گفتم: غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است.

ما مثل بچه ای هستیم که پدرش دست او را گرفته تا جایی ببرد و در طول مسیر از بازار عبور می کنند، بچه جلب ویترین مغازه ها می شود و دست پدر را رها می کند و گم شده.

انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع های دنیا شده اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده اند. امام زمان(عج) گم و غایب نشده است این ما هستیم که گم شده ایم و محجوب گشته ایم. امام غایب نیست، ما نمی بینیم ایشان را. امام حاضرند این چشمان ماست که اسیر دنیا شده و اگر دست از دنیا بردارد آقا را  می بیند.

 فصلنامه نجد شماره بیستم بهار96