موضوع: "گفته ها ونکته ها"

ارزش دارایی

مردی خسیس تمام دارایی اش را فروخت و طلا خرید او طلاها را در گودالی در حیاط خانه اش پنهان کرد. مدت زیادی گذشت و او هر روز به طلاها سر می زد و آنها را زیر و رو می کرد. تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. همسایه یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت. روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت. شروع کرد به شیون و زاری. رهگذری او را دید و پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت: این که ناراحتی ندارد سنگی در گودال بگذار و فکر کن که طلاست! تو که از آن استفاده نمی کنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟!

فصلنامه نجد شماره19 زمستان 95

سیاهی وسفیدی

از استاد بزرگی پرسیدند: بهترین خاطره شما از دوران تحصیل چه بود؟ او جواب داد: روزی معلم علوم ما وارد کلاس شد و برگه سفیدرنگی را به تخته سیاه چسباند در وسط آن لکه ای با جوهر سیاه نمایان بود. معلم از شاگردان پرسید: بچه ها در این برگه چه می بینید؟ همه جواب دادند یک لکه سیاه! معلم لحظاتی در مقابل تخته کلاس راه رفت و سپس با دست خود به اطراف لکه سیاه اشاره کرد و گفت: بچه های عزیز! چرا این همه سفیدی اطراف لکه سیاه را ندیدید؟ استاد بزرگ می گوید: از آنروز تلاش­ کردم اول سفیدی(خوبی­ها، نکات مثبت، روشنایی­ها و…) را بنگرم.

فصلنامه نجد شماره 19 زمستان95

رسم جوانمردی

سعدی در کتاب گلستان می گوید: شبی در کاروانی بودم. سیاهی شب رو به پایان بود. کاروانیان در کنار بیشه ای به خواب خوشی رفته بودند. عاشقی سرمست از عشق الهی همراه آنان بود.. نیمه شب مقداری غذا برداشت و رو به بیابان رفت. آرام و قرار نداشت وقتی روز شد به او گفتم: این چه حالی بود که دیشب داشتی؟او گفت: وقتی صدای تسبیح درختان، پرندگان، قورباغه ها و حتی چهارپایان را شنیدم با خود گفتم: رسم جوانمردی نیست که این ها در حال گفتن تسبیح باشند و من در خواب غفلت به سر ببرم.

فصلنامه نجد شماره 19 زمستان 95

حسرت مشترک

یک پرستار استرالیایی بعد از 5 سال تحقیقات در خانه های سالمندان، بزرگترین حسرت های آدم های در حال مرگ را جمع کرده و پنج حسرت را که بیشتر آنها داشتند را منتشر کرده است.

1- کاش به خانواده­ام بیشتر محبت می­کردم­ مخصوصاً پدر و مادرم.

2- کاش اینقدر سخت کار نمی کردم.

3- کاش شجاعتش را داشتم که احساساتم را با صدای بلند بگویم.

4- کاش رابطه هایم با دوستانم را حفظ می کردم.

5- کاش شادتر بودم و لحظات بیشتری می خندیدم.

فصلنامه نجد شماره 19 زمستان 95

جواب چرا های ما از زبان امام صادق(ع)

امام صادق علیه السلام دائماً مردم را به این ده «چرا» موعظه می کردند:

(1)  إِنْ کَانَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُکَ لِمَاذَا؟اگر خداوند رازق و متکفل رزق است پس تلاش بیش از حد برای رزق و روزی برای چی؟ و چرا بیش از حد برای به دست آوردن رزق و روزی تلاش می کنید تا باعث فوت کارهای دیگر در زندگی شود و ترک وظایف دیگر. به مقدار وظیفه باید کار و تلاش کرد و به کارهای دیگر زندگی هم برسیم خدا رزق انسان را می رساند.

(2) وَ إِنْ کَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَاذَا؟ و اگر رزق از طرف خداوند قسمت شده است پس چرا انسان باید حرض بزند؟

(3) وَ إِنْ کَانَ الْحِسَابُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِمَاذَا؟ و اگر حساب و کتاب اعمال حق است پس جمع کردن مال برای چیست؟

(4) وَ إِنْ کَانَ الخَلف مِنَ الله حَقاَ فَالبُخل لِمَاذَا؟و اگر انسان انفاق کند و خداوند چند برابر پاداش می دهد پس بخل کردن در انفاق مال و علم و وقت و جان برای چه؟ البته مالی را باید انفاق کرد در راه خیر که از راه خیر هم بدست آمده و حلال باشد.

(5) و إِن كان العقوبة من الله عزَّ وجلَّ النار فالمعصية لماذا؟ و اگر عقوبت کردن از طرف خداوند آتش دوزخ است پس گناه کردن چرا؟

(6) و إِن كان الموت حقاً فالفرح لماذا؟و اگر مردن حق است پس خوشحالی که انسان را از یاد مرگ و قیامت غافل کند برای چی؟

(7) و إِن كان العرض على الله حقاً فالمكر لماذا؟و اگر اعمال بر خداوند عرضه می شود و در محضر او به سر می بریم پس مکر و حیله زدن به مومنان و مسلمانان برای چی؟

(8) و إِن كان المَمَرُّ على الصراط حقاً فالعجب لماذا؟و اگر عبور از پل صراط حق است پس عجب و خودپسندی برای چی؟

(9) و إِن كان كل شيء بقضاء و قدر فالحزن لماذا؟و اگر هر چیزی به قضا و حکم خداوند و قدر و اندازه خداوند است پس غم و اندوه چرا؟

(10) و إِن كانت الدنيا فانية فالطمأنِينَة إليها لماذا؟و اگر دنیا فانی و از بین رفتنی است پس اطمینان و دلبستگی به آن برای چه؟

 

1. عیون الحکم و المواعظ (اللیثی)؛ص 344

برگرفته از سخنرانی دکتر علی حق شناس ، استاد مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون (س)

 فصلنامه نجد شماره19 زمستان95

والاترین خصلتها

حضرت امام حسن عسکری فرمودند: دو خصلت و حالتی که والاتر از آن دو چیز نمی باشد عبارتند از:

1- ایمان و اعتقاد به خداوند

2- نفع رساندن به دوستان و آشنایان

تحف العقول، ص489- بحار الانوار، ج75، ص374، ح26

فصلنامه نجد شماره 19 زمستان95