موضوع: "فانوس راه"

اولین وجوانترین وتک تیر انداز سردار شهید شهرمان

در بیوگرافی این سردار شهید به نکات زیبا و آموزنده ای برخوردیم که در این مجال به تعدادی از آنها اشاره می کنیم با امید به آنکه همه بتوانیم از اخلاص و ایمان سرشارشان درس بگیریم و سرلوحه زندگیمان قرار دهیم.

شهید رضا قانع در یازدهم آبان 1340 در یک خانواده مذهبی و کشاورز در شهرستان شهرضا دیده به جهان گشود و از همان دوران طفولیت عشق و علاقه فراوانی به مکتب اسلام داشت، در عبادت کردن و به جای آوردن کارهای عبادی آنچنان مقید بود که از هشت سالگی شروع به روزه گرفتن کرد و از همان کودکی در کارهای کشاورزی به پدرش کمک می کرد و از هیچ کوششی دریغ نداشت.

شهید رضا قانع در عملیات های مختلفی از جمله ثامن الائمه، طریق القدس، دارخویین، فتح المبین شرکت کرد و چند بار مجروح شد ولی این جراحت ها مانع ادامه حضور و مبارزه او نشد و به علت داشتن روحیه دلاوری، حماسی و لیاقت و کاردانی که داشت در مدتی کوتاه از فرماندهی دسته به فرماندهی تیپ ارتقاء یافت. خرداد 1360 در مسابقه تیراندازی در بین کلیه نیروهای مسلح در استان اصفهان نفر اول شده بود و در ملاقاتی با حضرت امام (ره) امام فرمودند: من به این  دست (اشاره به دست رضا قانع) افتخار می کنم و هدیه ای هم از دست امام گرفته بود که بلافاصله به یکی از بسیجیان هدیه کرده بود. خانواده اش اصلاً از مسابقه تیراندازی خبر نداشتند. او رزمنده ای با اخلاص و همیشه متواضع و فروتن بود.

رضا قانع به خانواده و پدر و مادرش می فرمود: هر موقع که احساس دوری مرا کردید و دلتان برای من تنگ شد دعای کمیل را بخوانید و وقتی به «راضیاً قانعاً» رسیدید از من حقیر یاد کنید چون ترجمه فارسی آن اسم و فامیل من (رضا قانع) می شود و شما باید در هر کاری رضایت خداوند را ببینید و آخرین پیامم به شما پدر و مادر عزیزم این است که در سنگر خودتان (پشت جبهه) ازاسلام و مسلمین خوب پاسداری کنید و امام عزیز و ولایت فقیه را پشتیبان باشید او را خوب بشناسید و یاری کنید.

رضا قانع در عرصه نبرد آن چنان هنرمندانه ظاهر شد که همرزمانش در تیپ امام حسین(ع) هنوز از خاطرات و دلاوری هایش به ویژه در تیراندازی با جنگ افزارهای انفرادی و شکار دشمن مهاجم تعریف نموده و او را اسطوره ای در دفاع مقدس در بین رزمندگان می دانند. او در 4/1/61 در عملیات فتح المبین در سن 21 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گردید و در یازدهم تیرماه همان سال در امامزاده شاهرضای شهرضا به خاک سپرده شد.

در قسمتی از وصیتنامه هفت صفحه ای خود نوشته است: خدایا خود می دانی که مرا نه احساسات به اینجا آورده و نه کسی مرا به اجبار روانه جبهه کرده بلکه بنا به مسئولیتی که بر دوش من بود و ایمانی که به تو داشتم پا به جبهه یعنی کربلای ایران گذاشتم و امیدوارم که تو از گناهان من بگذری و مرا جزء سربازان امام زمان به حساب آوری و آمدم که بتوانم به قدر توان خود (هل من ناصر ینصرنی) امام حسین(ع) را لبیک بگویم.

 فصلنامه نجد شماره19 زمستان 95