موضوعات: "فصلنامه شماره17 بهار95" یا "بهار زیبا" یا "اومهمان نیست صاحبخانه است" یا "گفته ها ونکته ها" یا "در بارگاه نور" یا "کلام رهبری" یا "شهرضا وبزرگان" یا "15 خردادروز جهانی محیط زیست" یا "کودکانه" یا "پزشکی" یا "نیازهای زوجین" یا "زمزم احکام(جوش آمدن انگور)" یا "مکروهاتی که کلاس شدند!" یا "جنگ نرم:هجوم بر دین ،ارزشهاوفرهنگ" یا "فانوس راه"

منقم حقیقی​

یابن زهرا زینب کبراصدایت میزند                            برسر نی یوسف زهرا صداین میزند

فاطمه بین در ودیوار می خواند تورا                        زینب کبرا سر بازار می خواند تورا

 خون اصغر برفراز آسمان گوید بیا                         راس جدت زیر چوب خیزران گوید بیا

چشم توگریان بودبرجسم صدچاک حسین            تاشفاگیرد زتیغت سینه پاک حسین

تا به کی پای رقیه غرق خون ازآبله                     تا به کی اندام زین العابدین در سلسله

تا به کی برگوش عالم ای امام عالمین              بانگ یا مهدی  رسداز پرچم سرخ حسین

ناله  عباس  آید  از کنار  علقمه                           باتو دارد زخم  پیشانی او  این زمزمه

غنچه خونین عاشورا صدایت میزند                   محسن شش ماهه زهراصدایت میزند

خون هفتاد ودوتن هرگز نمی افتد زجوش        تاتو گیری پرچم سرخ حسینی را به دوش

                 ای امید انبیا                                   یوسف زهرا بیا

حاج غلامرضا سازگار

فصلنامه نجد شماره 18 پاییز95

شهادت چیست؟

شهادت ،پایان دهنده مرگ ومردگی هاست وشهیدان با شهادت خود ضامن ضربان مداوم رگهای امت اسلامی گردیدند. شهدا، خون خود را با خون ریخته شده علی (ع) در محراب کوفه وخون های جریان یافته در دشت نینوا پیوند زدند واز نو ، نهرهای اسلام را به جریان درآوردند.

شهید احمد منصورپور

برگرفته از کتاب آیین نامه عشق ص49

فانوس راه

حاج احمد فرمانده گردان غواص بود. هیچ وقت نگفت این کار را بکن خودش انجام می داد و ما می فهمیدیم که آن کار باید انجام شود. صبح ها بعد از نماز زیارت عاشورا خوانده می شد، کسی که تا آخر می نشست و دعا را می خواند او بود کسانی که از نمازخانه می رفتند بیرون، کم کم متوجه شدند باید در مراسم زیارت عاشورا شرکت کنند این «باید» یک فرمان نظامی نبود فرمان قلبی حاج احمد بود که قلب ها را وادار به اطاعت می کرد. شب ها سوره واقعه را به صورت دسته جمعی می خواندیم، اول ها تعداد کمی در مراسم شرکت می کردند بعدها همه نیروهای گردان آمدند و انگار فریضه واجب بود. نیمه های شب او اولین نفر بود که به مسجد می آمد می توانست برود سر در بیابان بگذارد، بگرید و نماز شب بخواند اما این کار را نمی کرد نماز شبش را در مسجد گردان می خواند بی آنکه شیطان نفسش مهلت دهد که در گوشش زمزمه کند این کارها ریا است، این عمل خالصانه حاج احمد بود که نیروهایش را نماز شب خوان کرد. همگی دقت می کردیم ببینیم چه می کند تا ما هم مثل او باشیم. کنار رود بهمن شیر آموزش می دیدیم هوا سرد بود و گاه احساس می کردیم سرما می خواهد استخوان هایمان را بترکاند شب ها تا نزدیکی صبح توی آب بودیم. صبح ها مناجات حضرت امیر درمسجد کوفه ازبلندگوی گردان پخش می شد «مولای یا مولای انت المولی وانا العبد …»آقای من ،تومولا ومن بنده فقیر توام .وقتی این دعا خوانده میشد گمان می کردیم که برگشته ایم به زمان حضرت علی(ع) جو گردان ومسجد گردان در میان نخلستان و حاج احمد طوری بود که اگر خود حضرت نیز آنجا بود چندان تعجب نمی کردیم ،بسیجیانی که عاشق او بودند وبا مناجات او همنوا می شدند وآمده بودند که درهرزمان او میلش کشد، فرق شان شکافته شود ؛ که شد.
شب 20بهمن حرکتمان دادند ، آمدیم پشت اروند وزدیم به آب ….صبح عملیات که هوا روشن شد، شروع کردیم به جستجو . اولین شهیدی که پیدا کردیم حاج احمد بود .فرمانده مان کنار اروندرود با لباس غواصی آویزان بود به سیم خاردارها.
برگرفته از بروشور راهیان نور سال95
یادمان شهدای عملیات والفجر 8
فصلنامه نجد شماره17 بهار95

 

نیازهای زوجین

مرد ها یک حفره و یک نیازی در درونشان دارند، تعبیر به حفره از آن جهت است که هرچه خوراک درون آن بریزی سیر نمی شوند؛ در زن ها هم حفره های روانی وجود دارد که هرچه شما آن نیاز را ارضا کنی، باز هم آن نیاز وجود خواهد داشت.
دو نیاز اصلی بر شخصیت مرد و زن حاکم است؛ که این نیازها به صورت معکوس در درون آنها بزرگ و کوچک می شود، این نیازها یکی نیاز به قدرت و دیگری نیاز به مهر است که در وجود مردها نیازها به قدرت ده برابر نیاز به مهر است و در زن ها برعکس نیاز به مهر و محبت ده برابر نیاز به قدرت است.
مرد نیاز کمتری به مهر دارد می تواند مهرورزی کند و نیاز روانی زن را برآورده سازد حتی یک نماس تلفنی مرد به همسر خودش در روز می تواند حال روانی مثبتی در او ایجاد کند به عکس اگر خانمی به شوهرش سر کار زنگ بزند که حالت چطوره؟ آقا می گوید برای چی زنگ زدی؟ لازم نبوده!
یا اگر آقایی به خانمش گل هدیه بدهد، برای زن بسیار معنا دار خواهد بود در صورتی که بر عکس برای مرد هدیه گرفتن یک گل هیچ اهمیتی ندارد ولی نیاز به قدرت در مرد زیاد است و اگر همسرش او را تأیید کند آرامش پیدا خواهد کرد و نیاز به قدرت طلبی او ارضا خواهد شد.
مردها به کارشان علاقه مند هستند و دلیلش هم این است که آنها بوسیله کار پول در می آورند و پول هم به آنها قدرت می دهد ولی زن اصلاً از کار قدرت نمی گیرد، مرد اگر از طرف همسرش که نیاز به قدرت ندارد تأیید شود به آرامش می رسد ولی اگر از طرف صدها مرد تمجید و تشویق شود زیاد برای او مهم نخواهد بود همچنانکه زن هم اگر بواسطه صدها زن مورد مهرورزی قرار بگیرد به اندازه وقتی که از طرف همسرش مورد مهرورزی قرار گرفته اثر نخواهد داشت. *

* سایت بلاغ
سایت مدرسه علمیه نرجس خاتون

فصلنامه نجد شماره17 بهار95

جنگ نرم :هجوم بر دین ،ارزشها وفرهنگ

دین یکی از موانع مهمی است که دشمنان را در رسیدن به نقشه هایشان ناکام می گذارد. لذا طبیعی است که آنان نیز در صدد کنار زدن آن باشند. آنها توسط شبکه های ماهواره ای، به انواع تهاجمات و تخریب ها علیه دین اقدام می کنند که فهرست وار اشاره می شود:
مماشات در امور دینی:
از آنجا که مردم باورهای دینی و اعتقادی خود را بسیار دوست می دارند، به این سادگی از آن دست نخواهند کشید، لذا برنامه سازان در قدم اول نه تنها توهین و تحقیری نسبت به دین ندارند بلکه به آن احترام گذاشته و حتی ممکن است در مناسبات مختلف دینی به متدینان تبریک و تسلیت نیز بگویند به طور مثال شبکه فارسی وان مدتی ایام شهادت ائمه را تسلیت می گفت تا مخاطب مسلمان ایرانی را داشته باشد.

حمله به مقدسات در قالب نقد:
در قالب برنامه های مختلف سعی در نقد و زیر سؤال بردن اعتقادات دارند و به نام بحث های علمی و دینی، دین را مورد تخطئه و نقد قرار می دهند بدون آنکه فرصت دفاع را به مدافعان و کارشناسان دینی بدهند.

دین هراسی:
با ساخت بازی ها و فیلم هایی که جنبه سرگرمی داشته و برای کودکان جذاب است، نمادهای دینی را به عنوان دشمن انسانیت معرفی کرده، و بدین ترتیب کودکان را از دین متنفر و با آن دشمن می سازند
در بخشی از شبکه های سیاسی گروه های تندرو سلفی که ساخته و پرداخته استکبار است به عنوان نماد مسلمین معرفی می شود.

تمسخر آموزه های دینی:
در فرازهای مختلفی از فیلم ها، باورها و اعمال دینی را به عنوان رسوم خرافی و عقب مانده، به تمسخر گرفته و مخاطبان خود را به گریز از دین می خوانند.

ترکیب حلال و حرام:
باورها و اعمال دینی را در کنار کارهای غیردینی و حتی ضددینی به مخاطب نشان داده و بدین ترتیب از قبح اعمال خلاف دین و نیز از حساسیت مخاطبانشان نسبت به محرمات می کاهند. مانند اینکه در کنار زنان مثلاً با حجاب، از زنان بی حجاب و دارای لباس های بسیار زننده استفاده می کنند یا بر سر سفره ها شراب می نشانند.
یا در یکی از مشهورترین برنامه های ماهواره ای دختری محجب برنده مسابقه خوانندگی می شود و مدت ها بر روی او تبلیغ می کنند تا بگویند میتوان به بخشی از ظواهر دینی اعتقاد داشت و در عین حال کار غیر دینی کرد.

قرائت های مختلف:
پلورالیسم و دفاع از حقانیت باورهای همگان، گام بعدی است. آنان به صراحت به مخاطب القاء می کنند که: هرکسی در دین خود محق است و کسی را نرسد که دین خود را حق و دیگران را باطل بداند. آنان بدین وسیله ابهت و قطعیت دین را از مخاطب می گیرند و حتی او را به سوی ادیان ساختگی و تحریف شده سوق می دهند.

اعتقاد قلبی کافی است:
با ترویج دین بدون فقه، مردم را از اعمال عبادی و رعایت حلال و حرام باز می دارند. آنان به انحاء مختلف تأکید می کنند که دین چیز خوبی است اما لازم نیست حتما به همه دستورات آن عمل کنیم بلکه همین که به خدای واحد و پیامبر و معاد اعتقاد داشته باشیم، کافی است.

تحریف و ایجاد آیین های کذایی:
تحریف ادیان و باورهای دینی و دادن باورهای غلط، شاید آخرین گام آنان باشد. چون راههای پیش گفته به طور کامل پاسخگو نبوده و نتوانسته است دین را از زندگی مردم حذف کند، لذا به این فکر افتاده اند که یک دین ساختگی را به خورد مردم بدهند و آنان را به نام دین، با خرافات و دروغ سرگرم کنند تا مردم کمتر و کمتر به سراغ متون واقعی و اصیل دینی بروند ساختن و تبلیغ عرفانهای انحرافی در این راستا انجام می گیرد.

* جزوه ماهواره یا دجالواره
* وبلاگ حوزه علمیه شهید مطهری

فصلنامه نجد شماره17 بهار 95

باکلاس بودن ودوری از خدا

اگر کتابهای اخلاقی را ورقی بزنید خواهید دید بسیاری از مدها و متدهای روشی و رفتاری زندگی امروز که به عنوان کلاس معرفی می شوند مکروهند:
1- پوشیدن لباس بسیار نازک یا همان حریر و تور مکروه است که امروزه در بازار مد شده مانتوهایی از جنس حریر فروخته می شود.
2- پوشیدن لباس قرمز که در نهایت قرمزی خودش باشد مکروه است مگر برای تازه داماد یا عروسی، امروزه رنگ قرمز به عنوان یک کلاس و مد در انواع لباسها خصوصاً لباس آقایان استفاده می شود.
3- باز گذاشتن دکمه لباس توسط بعضی از آقایان نیز کلاس دیگری است که در حدیث در کتاب وسایل الشیعه، ج3، ص286 آمده است که مکروه است باز کردن دکمه های قبا و پیراهن زیرا که این عمل قوم لوط است.
4- لباس های عروس و همراهانش روز به روز بلندتر و دنباله دارتر می شود در صورتی که در حدیث آمده است دراز بودن دامن به نحوی که از پاشنه پا بگذرد مکروه است و آنچه از پاشنه پا بگذرد در آتش است.
5- در ژورنال های لباس به طور مرموزی لباسهایی طراحی شده اند که نیاز دارد که در تن دوخته شوند. اما مکروه است رخت و لباس را در حالی که در تن است بدوزند، زیرا که مورث فقر است.
6- پوشیدن کفشی که زیرش صاف و پاشنه نداشته باشد و وسطش قدری بلند نباشد مکروه است.
7- انگشتر در دست چپ کردن سنت معاویه و بنی امیه می باشد و مکروه است.
8- پوشیدن انگشتر تا بند اول یا بند دوم مکروه است زیرا که از اعمال قوم لوط است.

9- در کتاب الفقیه ج4، آمده است که مکروه است انگشتر از معدنهای دیگر مثل آهن و آلیاژهای دیگر باشد زیرا که زینت اهل آتش و جن و شیاطین است و امروزه افرادی که از نظر مالی در مضیقه هستند و توانایی خرید جواهرات و زیورآلات گران قیمت را دارند به سمت خرید بدلیجات می روند.
10- حذف کردن وعده شام از غذاها مکروه است زیرا که بر هم زننده اعتدال بدن و موجب کاستن قوت در بدن می شود و حال کسانی که می خواهند رژیم بگیرند و اندام مایکنی پیدا کنند اولین کارشان حذف وعده شام است.
11- خوردن بالای میز و خونچه و مانند آنها مکروه است الان شما کمتر کسی را می بینید که روی میز غذا نخورد.
12- زمانی که در بازار عبور می کنیم مغازه های فست فود و… را می بینیم که مردم از آنها غذا تهیه می¬کنند و در بازار می خورند که این عمل در آیین ما مکروه شمرده شده است.
13- پهن کردن دستمال بر روی لباسها موقع خوردن مکروه است.
14- خوردن مقداری میوه و غذا و باقی آن را ریختن مکروه است باید که اضافی را به نیازمندی برسانند.
15- رسم جدیدی که در نوعروسان و تازه دامادها می بینیم این هست که نشان دادن الفت و… ظرف غذایی که از آن تناول می کنند یکی هست اما می خوانیم که مکروه است با زن در یک ظرف غذا خوردن که آن مورث فراموشی است.

کلاس امروزی خود را فدای دوری از خدا نکنیم
جلو خدا با ادب باش تا با کلاس ترین افراد باشی

* مکروهات جمع آوری شده از وبلاگ صبح ظهور و :
1. وسایل الشیعه، ج3، ص362
2. الخصال، ج2، ص623
3. مستدرک الوسایل، ج1، ص209
4. سراج الشیعه، ص94
5. مفاتیج الحیاه، فصلهای مختلف

فصلنامه نجد شماره17 بهار 95

تامین سلامت بدن با حجامت

رسول اکرم(ص) فرمودند: حجامت داروی تمام بیماری هاست.
همچنین امام صادق(ع) فرمودند: پیامبر خدا می فرمود سه نوع حجامت داریم یکی حجامت در سر و آن را رها کننده می نامیدند و یکی حجامت بین دو کتف و آن را نافع می نامیدند و دیگری حجامت چاربند و آن را نجات بخش می نامیدند.
در فصل بهار غلیان و جوشش خون و ‏جمع شدن مواد سمی در خون شدت پیدا می‌کند به‌طوری که در این فصل بسیاری از بیماری‌ها به‌دلیل آن جوششی که در بهار دارد ‏شدت پیدا می‌کند و مواد زائد خون که باید دفع گردند نیز افزایش می‌یابند. به همین دلیل در فصل بهار سفارش زیادی به انجام حجامت شده است. طبق فرموده امام رضا برای حجامت بهترین زمان هفتم و چهاردهم ماه حزیران است که اوایل اردیبهشت تا اواخر خرداد می باشد و بهترین تاریخ ها برای انجام حجامت 17 یا 19 یا 21 یا 22 هر ماه قمری می باشد و بطور کلی نیمه دوم هر ماه قمری برای حجامت خوب است.
تعریف حجامت
روشی از خونگیری که تأمین کننده سلامتی بدن است و دارای سابقه 7 هزار ساله است و به عنوان یک سنت الهی در روایات و سیره پیامبران و ائمه اطهار مطرح گردید و جزء احکام سنتی و عرفی اسلام است و در طب سنتی نیز از ارکان درمان ها و پیشگیری ها به حساب می آید.

کسی که نباید حجامت کند
کسانی که بیش از حد کم خون هستند، کسی که بلغم (سردی) بر او غلبه دارد، کسی که بیماری خونی دارد یا حساسیت نسبت به خون گیری دارد نباید حجامت کند ولی انجام حجامت برای بقیه افراد در سن های مختلف بلامانع است.
توصیه های غذایی قبل و بعد از حجامت و همچنین توصیه های بهداشتی توسط متخصصین مربوطه ارائه خواهد شد که در این نوشتار فرصت اشاره به آنها نیست.

فصلنامه نجد شماره 17 بهار95

دعای بچه ها

در جشنواره بین المللی دست های کوچک دعا که چندین سال است برگزار می شود دعاهای بچه ها را جمع آوری می کنند و به برگزیدگان جوایزی اهدا می کنند. وقتی برخی از این دعاها را خواندم خیلی متأثر شدم و برای آن پاکی و زلالی که دارند غبطه خوردم. ای کاش بزرگسالان هم می توانستند مثل کودکان معصومیت کودکیشان را نگه دارند و اما برخی از دعاهای کودکان:
* آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی هایی را که من جمع می کنم از من می گیرند و به بچه آنهایی می دهند که به من عیدی می دهند.
* خدایا در این لحظه زیبا و عزیز از تو می خواهم که به پدر و مادر همه بچه های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی «اکس جدید» را بخریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه مان مانند بچه های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم.
* خدایا دعا می کنم در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند.
* خدایا من دعا دعا می کنم که گاو باشم(!) و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم!
* خدایا خواهرم بیست و دوم این ماه کنکور دارد خدایا خیلی دوست دارم قبول بشود اما از تو یک خواهش دارم اگر خواهرم سر جلسه کنکور وقت کم آورد از تو خواهش دارم من را مثل عقربه های ساعت کن تا زمان را به عقب بکشم.
* خدایا کاش می شد به زمان قبل بر می گشتم و از آن کسی که ماشین را ساخت خواهش می کردم ماشین را اختراع نکند و به جایش فقط دوچرخه و وسیله نقلیه که از خود دود تولید نمی کند اختراع کند که در زمان آینده انسان ها از دست دود بیچاره نشوند.

فصلنامه نجد شماره17 بهار95

پختن وسرخ کردن کشمش( احکام)

جوش آمدن انگور و آب آن
چنان‌چه انگور یا آب آن به جوش آید، حرام می‌شود، مگر این‌که دو ثلث آب آن تبخیر گردد. از این‌رو، نباید داخل غذای در حال جوشیدن، انگور یا آب انگور بریزند.
طبق نظر مراجع تقلید اگر انگور یا آب انگور جوش آید، چنین غذایی نجس کننده و مستکننده نیست؛ ولی خوردن آن حرام میشود. ولی اگر دو سوم آب آن بخار شد خوردنش حلال خواهد شد.
این مطلب فقط مختص انگور و آب آن در حال جوشیدن است؛ اما این موارد حلال است:
1. غوره و آب غوره جوش آمده؛2. سرکه جوشیده؛3. خرما، کشمش و مویز پخته شده؛4. غذایی که از جوش افتاده و سپس داخل آن انگور یا آب انگور ریخته شود؛5. لیمو و آبلیموی جوشیده؛6. انگور و آب انگوری که جوشش آن معلوم نباشد.
مرحوم امام خمینی قدس‌سره مینویسند: «اگر معلوم نشود که آب انگور جوش آمده، حرام نیست، پس اگر انگور را در غذایی بریزند و آن غذا جوش بیاید؛ چون معلوم نیست که آب داخل انگور جوش آمده، حلال است».
نکتـــــه
اگر انگور یا آب آن به «شراب» تبدل شود، حرام و نجس خواهد بود، اعم از اینکه تبدیل شدن به شراب به وسیله آتش صورت گیرد یا خودبخود یا به وسیله قرار گرفتن در برابر نور خورشید.
حرمت و نجاست انگور یا آب آن، با تبخیر شدن دو سوم آب آن از بین نمیرود؛ بلکه وقتی حلال و پاک میشود که به سرکه تبدیل گردد. در این صورت هم خودش پاک و حلال میشود و هم ظرفی که در آن قرار دارد، پاک میگردد و نیازی به شستن آن نیست.

پختن یا سرخ کردن کشمش
بر اساس نظر مراجع تقلید اگر به سبب پختن یا سرخ نمودن کشمش، باد کند چه حکمی دارد؟
امام خمینی(ره): پاک و خوردن آن حلال است.
آیت الله اراکی: اگر بواسطه پختن، جوش بیاید،؛ خوردنش حرام است اما نجس نیست.
آیت الله بهجت: اگر سبب جوش آمدن آن شود احتیاطاً، نجس می شود و آن هم بستگی به درجه حرارت آن دارد.
آیت الله تبریزی: مانعی ندارد.
آیة الله خامنه ای: در فرض موقوم کشمش پاک و حلال است.
آیت الله خویی: پاک و خوردن آن حلال است.
آیت الله سیستانی: اشکال ندارد.
آیت الله شبیری زنجانی: پاک و خوردن آنها حلال است، اگر چه احتیاط مستحب آن است که از آنها اجتناب کنند.
آیت الله صافی گلپایگانی: اشکال ندارد.
آیت الله فاضل لنکرانی: اشکالی ندارد و خوردن آن حلال است.
آیت الله مکارم شیرازی: مادام که آنرا در آب (مانند آبگوشت) نپزند داخل آن غلیان پیدا نمی کند و اشکالی ندارد.
آیت الله نوری همدانی: اشکال ندارد و خوردن آن مانعی ندارد.
آیت الله وحید خراسانی: مویز و کشمش و آب آنها اگر جوش بیایند پاک و خوردن آنها حلال است.

فصلنامه نجد شماره17 بهار 95

حکیم صهبا که بود؟

حکیم صهبا (میرزا آقا محمدرضا قمشه ای)
حکیم متالّه، عارف بی بدیل میرزا آقا محمدرضا قمشه‌ای، فرزند شیخ ابوالقاسم قمشه‌ای در سال ۱۲۴۱ هجری قمری در شهر قمشه (شهرضا) دیده به جهان گشود. مقدمات را در قمشه، نزد پدر و دیگر فضلای شهر آموخت و سپس به اصفهان رفت، او فقه و اصول را در حد نیاز آموخت و به محضر میرزا سیدرضی استاد بزرگ عرفان و حکمت راه یافت و پس از مدتی جای استاد را پر نمود و نزد استادان بزرگی چون جعفر لاهیجی، میرزا حسن نوری و آقا سیدرضای لاریجانی به فراگیری علم پرداخت و سپس در اصفهان به تدریس معارف حکمی و علمی پرداخت.
ایشان در قحطی سال 1288 قمری تمام اموال و داریی خود را فروخت و صرف نیازمندان کرد و بعد بنا به دلایلی عازم تهران شد و مهمترین سالهای عمرش همان ده سال آخر بود و به ابن عربی ثانی معروف شد.
حکیم قمشه ای طبعی در شعر داشت و متخلص به صهبا بود. از این رو ایشان را با نام حکیم صهبا می شناختند، در حالات ایشان گفته اند شخصی ساده زیست و صاحب مقامات عالیه بوده است و از جمله آثار باقی مانده از ایشان کتاب شعر فارسی و تألیفات بر فصوص الحکم محی الدین عربی، تألیفات بر تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی، تألیفات بر مفتاح الانس، تألیفات بر اسفار اربعه ملاصدرا، رساله ای در ولایت، رساله ای در موضوع علم و تعداد زیادی از کتابهای دیگر که به زبان عربی نوشته شده اند، می باشد که در کتاب مجموعه آثار حکیم صهبا به تحقیق و تصحیح خلیل بهرامی قصرچمی و حامد ناجی اصفهانی زندگی نامه کامل و آثار ایشان آمده است.
این حکیم بلندآوازه و نمونه بارز صداقت و انسان دوستی، سادگی و تقوا در سال 1306 هجری قمری به سرای جاودان پرواز کرد و محل دفن ایشان را برخی گویند ابن بابویه است و برخی دیگر معتقدند در سر قبر آقا- مقبره امام جمعه تهران- دفن شده اند.

سایت دانشگاه شهرضا
سایت حوزه علمیه مدینه العلم
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران
مجموعه آثار حکیم صهبا خلیل قصرچمی، حامد ناجی اصفهانی
روشنای یادها، نعمت اله جعفری

فصلنامه نجد شماره17 بهار95

اثر لقمه در تربیت

دوران کودکی نیز بهترین زمان برای سازندگی است. کودک برای تربیت، آمادگی کامل را دارد و هر تدبیری در تربیت او به کار گرفته شود، در دل و جان او نقش می بندد و به راحتی از میان نمی رود. اخلاق و ویژگی های ناشایست را که در بزرگسالی جزو شخصیت فرد شده، نمی توان به آسانی تغییر داد. حال آنکه یک نهال کوچک را می توان از حالت انحراف به راستی درآورد. بنابراین، دوران کودکی، بهترین دوره سازندگی و تربیت اخلاقی است.
در روایات دستورالعمل های گوناگونی درباره انعقاد نطفه و دوران بارداری وجود دارد اما اصلی ترین دستور، پرهیز از حرام و معصیت است. باید مراقب غذای حرام بود، لقمه حرام تنها لقمه ای که پولش از راه دزدی بدست آمده نیست بلکه آنکه خمس مال خود را نپرداخته کل مالش حرام است و اگر غذایی با آن پول تهیه شود لقمه حرام می شود و لقمه حرام است که یک انسان قاتل امام می سازد و کربلا رقم می خورد. مادران باردار علاوه بر دقت در لقمه ای که می¬خورند باید از گناهان دیگر از جمله غیبت و دروغ هم پرهیز کنند و حجاب خود را هم در دوران بارداری رعایت کنند چرا که همه گناهان روی کودک اثر می گذارد.

فصلنامه نجد شماره17 بهار95

کدخدا می آید!

پدرش گفته بود که او و بچه هایش مایه ننگ خانواده و محله اند بعد دو تا مأمور غول پیکر اومده بودند و کت بسته برده بودندش بدون هیچ توضیحی. آورده بودندش کلانتری مخصوص سیاره ها؛ توی یک اتاق بزرگ با دیوارهای سفید که فقط دو تا میز و یک صندلی در آن بود. قل اش دادند تو و در را پشت سرش بستند آقای بازپرس آن طرف میز بود با چند برگه جلویش. جوان بود و غول پیکر یک خط عمیق وسط ابروهایش و چهره ای خشک و سنگی. داشت چیزی یادداشت می کرد سرش را بلند کرد و اشاره کرد به آن طرف میز «بفرمایید!»
او که رنگش مثل موهایش سفید شده بود با صدایی لرزان گفت: من چی کار کردم آخه؟ نباید بدونم؟ بازپرس سرش را بلند نکرد و همچنان که یادداشت می کرد گفت: گفتم بفرمایید.
او رفت به طرف میز «این چه رسمشه؟ من چی کار…»- فقط هر چی از تون می پرسم بگید خب نام؟
 او چند تا سرفه خشک کرد: زمین - فامیل؟  کروی آقای بازپرس! آخه
- فقط هرچی پرسیدم: نام پدر؟ دهانش را با ناراحتی کج و کوله کرد و زیر لب گفت: صد رحمت به اون مأمورا - نام پدر؟ شمسی - شمسی که اسم زنه!- او سرش را بالا کرد و یکهو خندید، صورتش پر از چین و چروک شد: شمسی  نه، ببخشید، شمس؛ خورشید اخه گاهی که می خواهم سر به سر بابام بذارم…
- بازپرس ابروهایش را در هم کرد که حساب کار دستش بیاید: «کافیه خانم. محل زندگی؟» منظومه
- آقای بازپرس نگاهش کرد. موهای یکدست سفید با دو سه تا دندان توی دهانش که یکدست سیاه شده بود چند لکه قهوه ای و چند تا فرورفتگی عمیق هم توی صورتش بود. زشت و کریه به نظر می آمد خیره شد توی چشم هایش و با صدای کم گفت: نخند خانم! او ترسید کمی چرخید: چشم! - نچرخ. نمی تونم آقای بازپرس! غریزیه. این یه مسئله… - بازپرس که دید حرف دارد به جاهای دیگر می کشد دوباره سرش را کرد توی برگه و پرید توی حرف او : «سن»؟ خانم زمین به سرفه افتاد خیلی سرفه کرد.
- آقای بازپرس با بی حوصلگی از پارچ آب روی میز برایش یک لیوان آب ریخت و هل داد طرفش و زیرلب غر زد: شما زن ها همیشه می خواین از این سوال طرفه برین.  او لیوان آب را برداشت و با ولع سر کشید لیوان را گذاشت روی میز و گفت: می بینی آقای بازپرس؟ چند سال اقیانوس توی وجودمه ولی بدنم خشک شده سنم زیاد نیست. درسته خیلی چین و چروک دارم ولی اینا مال غم و غصه ست. بچه ها آدم را پیر می کنن.
- آقای بازپرس پوزخند زد: آسمون ریسمون نباف خانم! تو حداقل سه چهار میلیارد سال سنته!  او رو برگرداند و اخم کرد: وا شما چکار به سن و سال من داری آقا؟ اصلاً من هزار میلیارد ساله، به شما چه مربوط؟
قدیما یه احترامی، یه بزرگتر کوچکتری بود، جوونا دیگه هیچی سرشون نمیشه. کمی دیگر چرخید پشتش به آقای بازپرس بود: همین دیروز یه شهاب بی چشم و رو…
- پشت نکن خانم!  گفتم که آقای بازپرس دست خودم نیست باید بچرخم. - آقای بازپرس برایش توضیح داد که نه آنجا منظومه ست و نه او ناهید خانم است که بنشیند به گپ و گفت او بازپرس است و خانم زمین و بچه هایش متهم:ببین خانم، همسایه هاتون از شما و بچه هات شکایت کردن، میگن یکسره با هم درگیرین و آرامش همسایه ها را گرفتین، استشهاد محلی دادن، همه هم امضا کردند، من باید ببینم قضیه چیه؟
 او تند چرخید و رویش را کرد طرف بازپرس: استشهاد؟ خواهر برادرم؟ پس چرا چیزی نگفتن؟ کدومشون امضا کرده؟ - همه؛ ناهید، بهرام، زحل و بقیه. خانم زد توی صورت خوش و هق هق کرد: ای وای! دیدی چه طور آبرومو بردن؟ حالا با چه رویی توی منظومه بگردم؟ حتی صدای ناهیدم دراومده…
- بگین علت درگیری چیه مادرجان؟  او دستهایش می لرزید: آقای بازپرس بهم نگو مادرجان که خیلی غصه ام می گیره توی کل منظومه فقط من بودم که بچه دار شدم. با طراوت و سرحال بودم. من و سرفه و مریضی؟ من و لک و پیس؟ پنج تا بچه زاییدم اما انگار نه انگار. مث یه سیاره هجده میلیون ساله بودم.
از پوزخند آقای بازپرس می شد فهمید که باورش نمی شود. خانم زمین اشکش درآمد: می دونم آقا! شما باورتون نمی شه. بچه هام که ازدواج کردن و بچه دار شدن دردای من شروع شد. آمریکا پسر دوم دلش می خواست که خدا باشه توی آبادی. افتاد به جون برادرش کارش شده بود دعوا و درگیری. حالا تا اینجاش چیزی نیست وضع وقتی بدتر شد که پسرم یه روز اومد آبادی و با خودش یه بچه سرراهی آورد؛اسمش اسراییله این بچه از همون اول شروع کرد به آزار و اذیت. آسیا پسر اولم یه دختر خوش بر و رو داره اسمش خاورمیانه است. اسراییل این دخترو دید و چشمشو گرفت. پاشو کرد توی یه کفش که من اینو می خوام. از همون وقت تا حالا آبادی رو گذاشته روی سرش که خاورمیانه رو بدست بیاره اما آسیا میگه نعش دخترمو روی دوش این نمی ذارم؛ نمی خواد بچشو بده دست نااهل. حالا جنگ و دعوا سر همینه. آمریکا هم جای اینکه اسراییلو نصیحت کنه باهاش همدستی می کنه. اینا یکسره دارن جنگ و دعوا راه میندازن. همه رو وارد این بازی کردن. اروپا پسر سومم هم باهاشون همکاری می کنه منم یکسره دارم می لرزم و آتیش می گیرم از دست اینا. آقای بازپرس! شما خودت یه سیاره ای امیدوارم بدونی من توی چه شرایطی هستم. - چرا جلوشونو نمی گیری خانم؟  خانم شرشر اشک می ریخت. گاهی اونقدر از دستشون گریه کردم که سیل شده و خونه زندگیشونو برده اونقد لرزیدم که زلزله شده وخونه خرابشون کرده اونقد آه کشیدم که طوفان شده و… هی… کاری از دستم بر نمی یاد. آقا من پیر شدم و کسی حرفمو گوش نمی ده. بابام اونقد از دستشون عصبانیه که لایه اوزون رو پاره کرده تا بسوزوندشون به خدا به زور راضیش کردم که کوتاه بیاد چیکار کنم آقا؟ بچه ها من درسته که از دستشون خون گریه
می کنم ولی دلم می سوزه واسشون. -آقای بازپرس همه حرفهای او را یادداشت کرد و بعد کاغذ را گرفت توی دستش کمی مکث کرد و سر تکان داد: من درکتون می کنم ولی مأمورم و معذور تنها کاری که می تونم بکنم اینه که چند روز بهتون مهلت بدم اگه این جنگ و دعواها تموم نشه متأسفانه شما باید منظومه رو ترک کنیم با بچه هات صحبت کن خانم و گرنه دیگه کاری از من بر نمیاد. بعد برگه را گذاشت جلوی خانم زمین و خود کار داد دستش: حالا این جا را امضا کنید امیدوام بتونید کاری کنید که ظرف چند روز آینده آرامش حاکم بشه. خانم زمین با دست لرزان امضا کرد بلند شد و اشکهایش را پاک کرد. یکی هست که تا نیاد آرامش حاکم نمی شه عمریه منتظرشم ولی مث اینکه دیگه وقتشه بیاد… - آقای بازپرس زل زد به او: منظورتون کیه؟  خانم زمین جواب نداد فقط زیر لب گفت: بالاخره میاد حتی اگر یه روز از عمرم مونده باشه بعد آه کشان و خمیده قل خورد و رفت.
برگرفته از خانه خوبان، ش 84، ص 54معصومه انواری اصل

فصلنامه نجد شماره 17 بهار95

تکیه گاه بودن پدر


مشاوره حجه الاسلام پناهیان به یک مادر و مربی مدرسه: یک مادر مذهبی می گفت: حجاب دخترم دارد خراب می شود. من خودم حجاب همۀ دخترهای یک دبیرستان را درست کرده‌ام، ولی دختر خودم را نتوانستم درست کنم. گفتم: شما گاهی در خانه، جلوی بچه‌ها به پدرشان بد و بیراه می‌گویی و آدم حسابش نمی‌کنی؟ ‌گفت: خُب او که سواد ندارد، یک کارگر است! گفتم: پس بد و بیراه می‌گویی؟ گفت: خُب، گاهی پیش می‌آید. گفتم: پس احتمالاً دخترت درست نمی‌شود. گفت: حاج آقا، این‌طوری نگو! به من راه حل نشان بده! گفتم: دختر به پدر تکیه دارد و وقتی احترام پدر شکست، دختر به چه کسی تکیه کند؟! خُب می‌رود در خیابان یک کسی را پیدا كند…

ویژه نامه تربیتی راهیان نورش76

فصلنامه نجد شماره 17 بهار 95

کلام رهبری

قسمتی از سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع زائران حرم رضوی در تاریخ 1/1/95
در این مقطع زمانی، سیاست‌های استکبار و به خصوص و به طور خاص سیاست های آمریکا، اقتضا می کند که یک تفکری تزریق شود در میان ملت ما؛ اول در میان نخبگان جامعه و بعد از آن به تدریج به افکار عمومی منتقل شود.
آن سیاستی که مورد نظر آن هاست، این است که وانمود کنند ملت ایران بر سر یک دو راهی قرار دارد و چاره ای ندارد جز این که یکی از دو راه را انتخاب کند.
می خواهند در ذهن ملت ما تزریق بکنند که یک دوراهی ناگزیر است یک دوراهی اجتناب ناپذیر است. می گویند یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هرچه او می گوید گوش کنید یا فشار و تحریم ادامه پیدا کند. این یک دوراهی غلط و دروغ است. اما یک دو راهی دیگری هم وجود دارد. یا باید مشکلات تحریم را تحمل کنیم یا ایستادگی کنیم به وسیله اقتصاد مقاومتی.
به عبارت دیگر مسئله اساسی مورد اشاره رهبر انقلاب، نه انتخاب میان دو گزینه که انتخاب میان دو چارچوب فکری است اولی چارچوبی که استکبار از طریق آن تلاش می کند صورت مسئله را به گونه ای از مسیر ابزارهای دیپلماتیک و رسانه ای خود در خارج و نیز عوامل مربوطه در داخل بین افکار عمومی ایرانیان طرح و تزریق کند. خروجی این حواس پرتی جمعی هرچه باشد به نفع استکبار است. چارچوب فکری یا دو راهی دوم، چارچوبی است که به طور صریح، راه نجات که همان اقتصاد مقاومتی است را به عنوان گزینه ای در مقابل مشکلات مطرح می کند.

هفته نامه خبری- تحلیلی نمازهای جمعه، شماره25

فصلنامه نجد شماره 17 بهار 94

دربارگاه نور

کبوترانه می آیی، با بال هایی سبک و سرشار از حسی تازه. دست هایت پر از التماس است و دیده ات پر از انتظار. هروله وار از وادی قرب گذر می کنی. چون ضریح در مقابل دیدگانت ظاهر می شود، دست بر سینه می نهی، لب هایت به حرکت در می آید و از صمیم قلب،«یا علی بن موسی الرضا (ع)» را بر زبان جاری می سازی و ناگفتنی ترین سخنان خویش را با امام و مقتدای خویش در میان می گذاری.
پس از پایان زیارت جاذبه های حرم که به سبب وجود حضرت رنگ و بوی معنوی گرفته اند توجهت را به سمت خویش معطوف می دارند. آنچه می بینی ارادتی است که ارادتمندان آن حضرت از سر عشق گذاشته اند و رفته اند و خواسته اند بماند تا پیامی برای آیندگان باشد، گاه و بیگاه پرسش هایی در ذهن پدیدار می شود که در این مجال به تعدادی از آنها پاسخ می گوییم.

1. در آوای نقاره نوازی در حرم مطهر، چه کلامی نهفته است؟
آهنگ امروز کرناها همان آهنگ قرنهای قبلی است که سینه به سینه نقل شده وباقی مانده است. نت های نقاره که در سه دست و به ترتیب اجرا می شود چنین است:
ابتدا سرنواز (سردسته کرنا نوازان) کرنا را به طرف گنبد با حالت سلام می گیرد و در کرنا می گوید: «سلطان دنیا و عقبی علی بن موسی الرضا». پس نوازان هماهنگ می گویند: « امام رضا » سرنواز مجددا می گوید: «امام رضا، امام رضا، امام رضا» وبقیه در کرنا می گویند: «غریب رضا، غریب رضا» سرنواز می¬گوید: «یا امام غریب یا امام رضا (ع)» پسنوازان می¬گویند «رضا جان، رضا جان، رضا جان» سرنواز می گوید: «دوره دوران امام رضا» پسنوازان می گویند: «ای دادرس بیچارگان» سرنواز می گوید : «ای دادرس درماندگان» پس نوازان می گویند: « فریاد رس ، فریادرس».



2. دلیل آینه کاری های داخل رواق های منتهی به روضه منوره چیست؟
این قطعات کوچک آینه که کنار هم قرار گرفته اند هیچگاه نگذاشته اند شما خودتان را کامل در آنها ببینید چرا که به زائر می گویند برای ورود باید با تواضع و به دور از تکبر وارد روضه منوره شوی و منیت و بزرگ بینی را کنار بگذاری و با تواضع و دلی شکسته وارد حرم شوید چرا که:
اینجا تن ضعیف و دل بشکسته می خرند                               بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است

3. دلیل معنویت و جذبه خاص مسجد گوهرشاد چیست؟
بانو گوهرشاد همسر شاهرخ میرزای تیموری که موقوفات بسیار ارزشمندی در ایران و هرات دارد، دستور داد از پول حلال، مسجد گوهرشاد را بسازند و بهترین معمار را به خدمت گرفت. قوام الدین شیرازی که بزرگترین معمار آن روزگار بود و امروزه، روز وفاتش در تقویم رسمی کشورمان روز معمار و معماری نام گذاری شده است. مردی متخصص و با اخلاص بود وی دستور داد کارگرانی را به خدمت گیرند که در هنگام کار، ذکر خدا بگویند و تأکید کرد که حیوانات را به هنگام حمل ابزار ساخت مسجد، تازیانه نزنند، بار اضافی بر آن سوار نکنند و از آب و علوفه ای بخورند که در بین راه گذاشته بودند. خودش نیز با وضو وارد کار می شد. ترکیب رنگ مسجد با زمینه آبی لاجوردی تأثیر معنوی فوق العاده ای برای بیننده دارد و بر اطراف ایوان، آیه قرآن، حدیث و تقدیر از بانی مسجد به خط زیبای معروف ترین خطاط آن عصر، بایسنقرمیرزا فرزند گوهرشاد به خط ثلث چشم نواز است.

آیا می دانیـــــــد کـــه
گنبد در معماری اسلامی نمادی توحیدی است.
گنبد مطهر حضرت رضا(ع) و گنبد مسجد گوهرشاد دو پوشش دارند.
قبر امام رضا(ع) در سمت بالا سر قبر هارون عباسی پدر مأمون می باشد.
گلدسته های مسجد گوهرشاد، نمادی از نیایش و نشانه خروج از ظلمت به سوی نور است.
شیخ حر عاملی مدفون در صحن انقلاب از نوادگان حربن یزید ریاحی است.
بر روی کاشی های صحن غدیر و کوثر واژه های علی و فاطمه را نوشته اند.

* نکته هایی پیرامون حرم شناسی، حسین مهدوی پارسا

فصلنامه نجد شماره 17 بهار95

 


راه بدست آوردن ثواب

فصلنامه نجد شماره17 بهار95

 

اومهمان نیست صاحبخانه است

گاه می دانیم که مهمانی عزیز در راه است و خود را سخت در انتظار آمدنش غرق می کنیم.
و گاه کودکانه و گاه یادمان می رود که زمستان دلمان در انتظار بهاری سبز است.
و غافل از وعده دیدار آن میهمان مبارک، سرگرم بازیچه های دنیوی می شویم و رنگ و وارنگ دنیا از یادمان می برد که آسمان در انتظار خورشید است.
اما وعده خدا درباره مهدی موعود حق است و انتظارش واجب.
انتظار فرج خود گشایشی سبز است؛ انتظار، گشودن دریچه ای است رو به آسمان و استشمام عطر امید.
انتظار، چشم دوختن به انتهای جاده هدایت است و آنکه چشم به انتهای جاده بدوزد راه گم نخواهد کرد و محبوبترین کار نزد خدا همین انتظار است، همین خانه روبی دل، همین برقراری و عاشقی لحظه به لحظه، همین حزن که جواز عبور از صراط است و محبوبترین اعمال نزد خداست.
برای آنان که چشم بصیرت دارند و تاریکی و غفلت و جهالت روز را به چشم دل می بینند، انتظار صبح و طلوع خورشید حتمی است. برای آنان آمادگی برای ظهور موعود یک «باید» نیست یک نیاز است نیازی برتر از تشنگی روح، عطش جان و درماندگی درون.
خدایا! مهربانا! لطیفا! شهادت می دهم که مولایم، آقایم، امام عصر، حجت توست و شهادت می دهم با تمام وجود که بازگشت او بی تردید حق است من لحظه به لحظه به آمدن او گواهی می دهم و دم به دم مقدمش را انتظار می کشم.
خدای من ای آگاه به این انتظار و باور رستگارم.
برگرفته از کتاب نجوای شبانه، ص9

فصلنامه نجد شماره17 بهار95

بهارزیبا

نسرین سادات اسدی بهار زیبا قدومت را بر دیده منّت می نهم آنگاه که نسیم وار بر گونه هستی بوسه می زنی و چهره غمگین خاک و دیده خسته نبات را آذین می بندی.
می تابی چون مه تا برویانی
بهار! می دانی در جای جای این شهر کسانی در انتظار دیدند لحظه شماری می کنند؟
پیرمردان خسته از کار در سرمای زمستان، کودکان خیابانی که با آه نهادشان سر چهارراه ها دست هایشان را گرم می کنند، بیمارانی که گوشه خانه ها یا روی تخت بیمارستان ها چشم بر درخت پشت پنجره دوخته اند تا دست نوازشت را بر روی شاخه هایش نظاره گر باشند و تخم مرغ های رنگ کرده مادربزرگ.
بهار یادت باشد به تک تک آنها سری بزنی، یادت باشد اینجا هم نظری بینداز و به سرزمین زمستان زده جسم و روح ما رنگی از تلاش، کوشش و امید را نقاشی کن.
ما همه چشم به راه توایم…

فصلنامه نجد شماره17 بهار95